***امیدا از برم رفتی که رفتی
***امیدا از برم رفتی که رفتی
ز چشمان ترم رفتی که رفتی
هزاران روز را کردم شماره
به امیدی که برگردی دوباره
چه جانفرساست درد بی قراری
بشر را میکشد چشم انتظاری
بود چشم امیدم تا قیامت
میان قصه ها دنبال نامت
ز بس دل در غم هجر تو جوشید
قلم بر روی کاغذ می خروشید
در این حال ملالت زا که هستم
به جان امد شکیبایی ز دستم
چنانم من که در هر لحظه یارا
نفسها می شمارد لحظه ها را
فراق دوست را هنگام پیری
نفسها می کند اندازه گیری
ندارم فرصتی تا لحظه مرگ
بود بر شاخه هایم آخرین برگ***
ز چشمان ترم رفتی که رفتی
هزاران روز را کردم شماره
به امیدی که برگردی دوباره
چه جانفرساست درد بی قراری
بشر را میکشد چشم انتظاری
بود چشم امیدم تا قیامت
میان قصه ها دنبال نامت
ز بس دل در غم هجر تو جوشید
قلم بر روی کاغذ می خروشید
در این حال ملالت زا که هستم
به جان امد شکیبایی ز دستم
چنانم من که در هر لحظه یارا
نفسها می شمارد لحظه ها را
فراق دوست را هنگام پیری
نفسها می کند اندازه گیری
ندارم فرصتی تا لحظه مرگ
بود بر شاخه هایم آخرین برگ***
۲.۹k
۰۱ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.