شاخه ی بیدی و با هر باد سر خم می کنی*
شاخه ی بیدی و با هر باد سر خم می کنی*
سخت آوردم به دستت ساده ترکم می کنی*
زندگی سخت است اما زنده بودن سخت نیست*
زنده بودن را چرا از زندگی کم می کنی ؟ *
این منم مردی که با هر بار از نو دیدنت*
حس و حال تازه یی در او فراهم می کنی*
گله ی آهویی و با چشم های وحشی ات*
در دل این شیر مستاصل شده رم می کنی*
از سرم کفرم به ایمان می رسم وقتی که تو *
چشمهایت را دو شیطان مجسم می کنی*
استکان های نگاهم خستگی در می کنند *
چای را وقتی از چشم خودت دم می کنی*
سخت آوردم به دستت ساده ترکم می کنی*
زندگی سخت است اما زنده بودن سخت نیست*
زنده بودن را چرا از زندگی کم می کنی ؟ *
این منم مردی که با هر بار از نو دیدنت*
حس و حال تازه یی در او فراهم می کنی*
گله ی آهویی و با چشم های وحشی ات*
در دل این شیر مستاصل شده رم می کنی*
از سرم کفرم به ایمان می رسم وقتی که تو *
چشمهایت را دو شیطان مجسم می کنی*
استکان های نگاهم خستگی در می کنند *
چای را وقتی از چشم خودت دم می کنی*
۲.۲k
۱۶ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.