کجای این شب سنگی, خودم را جاکنم امشب
کجای این شب سنگی, خودم را جاکنم امشب
خودِ گُم کرده را آخر, کجا پیدا کنم امشب
شبی تارست و بی روزن, غم است و خستگی با من
نمی دانم چگونه, باغمت, فردا کنم امشب
شرابی نیست, خوابی نیست, نور آفتابی نیست
چگونه از سرم, یادو خیالت, وا کنم امشب
زچشم سایه ها پنهان, خودم را می کشم هرجا
مگر پیدا تو را جایی, منِ رسوا کنم امشب
کجا پنهان شدی ازمن, تو ای عشق توان فرسا
که باید هستی ام را ازهمه, حاشا کنم امشب
خراب غربت خویشم, غریب لحظه ها, بی تو
چگونه با غریبی های تلخم, تا کنم امشب
کسی دردم نمی داند, کسی حرفم نمی خواند
دگر باید خودم را از جهان, منها کنم امشب
مرا درخاطرت بسپار, بیا خاکسترم بردار
که می خواهم برایت, آتشی, برپا کنم امشب
خودِ گُم کرده را آخر, کجا پیدا کنم امشب
شبی تارست و بی روزن, غم است و خستگی با من
نمی دانم چگونه, باغمت, فردا کنم امشب
شرابی نیست, خوابی نیست, نور آفتابی نیست
چگونه از سرم, یادو خیالت, وا کنم امشب
زچشم سایه ها پنهان, خودم را می کشم هرجا
مگر پیدا تو را جایی, منِ رسوا کنم امشب
کجا پنهان شدی ازمن, تو ای عشق توان فرسا
که باید هستی ام را ازهمه, حاشا کنم امشب
خراب غربت خویشم, غریب لحظه ها, بی تو
چگونه با غریبی های تلخم, تا کنم امشب
کسی دردم نمی داند, کسی حرفم نمی خواند
دگر باید خودم را از جهان, منها کنم امشب
مرا درخاطرت بسپار, بیا خاکسترم بردار
که می خواهم برایت, آتشی, برپا کنم امشب
۳.۳k
۱۷ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.