وقتی خدا ازپشت، دستهایش را روی چشمانم گذاشت. از لای انگشتانش انقدر محو تماشای دنیا شدم که فراموش کردم منتظر است نامش راصداکنم...
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.