یا رب! سببی ساز که یارم به سلامت
یا رب! سببی ساز که یارم به سلامت
بازآید و برهاندم از بند ملامت
خاک ره آن یار سفرکرده بیارید
تا چشم جهانْ بین کنمش جای اقامت
فریاد! که از شش جهتم راه ببستند
آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت…
امروز که در دست توام مرحمتی کن
فردا که شوم خاک، چه سود اشک ندامت؟
ای آن که به تقریر و بیان دم زنی از عشق؛
ما با تو نداریم سخن، خیر و سلامت!
درویش مکن ناله ز شمشیر احبا
کاین طایفه از کشته ستانند غرامت!
در خرقه زن آتش که خم ابروی ساقی
بر می شکند گوشه محراب امامت
حاشا که من از جور و جفای تو بنالم
بیداد لطیفان همه لطف است و کرامت!
کوته نکند بحث سر زلف تو
پیوسته شد این سلسله تا روز قیامت…
حافظ
بازآید و برهاندم از بند ملامت
خاک ره آن یار سفرکرده بیارید
تا چشم جهانْ بین کنمش جای اقامت
فریاد! که از شش جهتم راه ببستند
آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت…
امروز که در دست توام مرحمتی کن
فردا که شوم خاک، چه سود اشک ندامت؟
ای آن که به تقریر و بیان دم زنی از عشق؛
ما با تو نداریم سخن، خیر و سلامت!
درویش مکن ناله ز شمشیر احبا
کاین طایفه از کشته ستانند غرامت!
در خرقه زن آتش که خم ابروی ساقی
بر می شکند گوشه محراب امامت
حاشا که من از جور و جفای تو بنالم
بیداد لطیفان همه لطف است و کرامت!
کوته نکند بحث سر زلف تو
پیوسته شد این سلسله تا روز قیامت…
حافظ
۲.۸k
۰۳ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.