امروز تولدمه...
امروز تولدمه...
روزی که پا به این دنیای بی رحم گذاشتم.
روزی که چشمامو باز کردم و به خیال خودم به دنیایی
رسیدم که از دنیای قبلیم هزاران بار بزرگتر بود.
وقتی آدمای اطرافم رو میدیدم که منو بغل میکردن و می بوسیدن،
با خودم میگفتن چه آدمایمهربونی.چقدر خوشحالن.چقدر دوستم دارن.
فکر میکردم آدما همیشه خوشحالن.همیشه دوستم دارن و بهم کمک میکنن.
اما هرچی که بزرگترشدم دیدم قلب اونا کوچیک تر و کوچیکتر میشه.
فهمیدم توی دنیا همیشه مهربونی و شادی نیست.
دعوا وناراحتی هم پیدا میشه.کنار هر شادی و لبخندی،
ناراحتی و اشکی هم وجود داره.
میگفتم شاید بعضی وقتا ظاهر آدما بد جلوه کنه
اما مهم اینه که قلبشون همیشه پاکه...
اما حالا فهمیدم همه ی دنیا ناراحتی و خیانته.
فقط گاهی شادی و زیبایی هم درکنارش پیدا میشه.
فهمیدم نباید به ظاهر آدما اعتماد کرد.
ظاهرشون زیباست اما قلبشون پر از نامردیه.
اونایی که 1عمر باهاشون زندگی کردی و فکر میکردی احساستو میفهمن،
یه روز جوری احساستو نابود میکنن و میسوزوننت که
هیچکی نمیتونه خاموشت کنه..
فکر میکردم عشق مقدسه...
فکر میکردم همه معنی عشق رو میفهمن و بهش احترام میذارن
اما حالا
فهمیدم واژه ی عشق برای خیلی ها غریبه...
به جز جدا کردن عاشقا دیگه به هیچی فکر نمیکنن...
آره...امروز تولدمه...
روزی که دیگه برام معنایی نداره...
روزی که پر از ناراحتی و غمه...
خدایااااااااااااااااااااااااااااااااااا.................
از این روز متنفرم...............
از روز تولدم بیزارم.............
این روز رو نمیخوااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام......
خسته شدم بس تو این چند روز تظاهر کردم به خوب بودن
آره بازم همون تظاهر همیشگی
قــــــــــورت دادن بــــــغـــــــض
پاک کردن یواشکی اشــــــک
لبخند زدن
وگفتنِ این جمله ی لعنتی
من حالم خوبه ، قوی باش همه چی درست میشه
ولی نمیدونم کی قراره درست شه
تو روز تولدم خودم زودتر تبریک گفتم چون از 12 شب گذشته میشه امروز
حال ندارم بای
# تولدم #هه
روزی که پا به این دنیای بی رحم گذاشتم.
روزی که چشمامو باز کردم و به خیال خودم به دنیایی
رسیدم که از دنیای قبلیم هزاران بار بزرگتر بود.
وقتی آدمای اطرافم رو میدیدم که منو بغل میکردن و می بوسیدن،
با خودم میگفتن چه آدمایمهربونی.چقدر خوشحالن.چقدر دوستم دارن.
فکر میکردم آدما همیشه خوشحالن.همیشه دوستم دارن و بهم کمک میکنن.
اما هرچی که بزرگترشدم دیدم قلب اونا کوچیک تر و کوچیکتر میشه.
فهمیدم توی دنیا همیشه مهربونی و شادی نیست.
دعوا وناراحتی هم پیدا میشه.کنار هر شادی و لبخندی،
ناراحتی و اشکی هم وجود داره.
میگفتم شاید بعضی وقتا ظاهر آدما بد جلوه کنه
اما مهم اینه که قلبشون همیشه پاکه...
اما حالا فهمیدم همه ی دنیا ناراحتی و خیانته.
فقط گاهی شادی و زیبایی هم درکنارش پیدا میشه.
فهمیدم نباید به ظاهر آدما اعتماد کرد.
ظاهرشون زیباست اما قلبشون پر از نامردیه.
اونایی که 1عمر باهاشون زندگی کردی و فکر میکردی احساستو میفهمن،
یه روز جوری احساستو نابود میکنن و میسوزوننت که
هیچکی نمیتونه خاموشت کنه..
فکر میکردم عشق مقدسه...
فکر میکردم همه معنی عشق رو میفهمن و بهش احترام میذارن
اما حالا
فهمیدم واژه ی عشق برای خیلی ها غریبه...
به جز جدا کردن عاشقا دیگه به هیچی فکر نمیکنن...
آره...امروز تولدمه...
روزی که دیگه برام معنایی نداره...
روزی که پر از ناراحتی و غمه...
خدایااااااااااااااااااااااااااااااااااا.................
از این روز متنفرم...............
از روز تولدم بیزارم.............
این روز رو نمیخوااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام......
خسته شدم بس تو این چند روز تظاهر کردم به خوب بودن
آره بازم همون تظاهر همیشگی
قــــــــــورت دادن بــــــغـــــــض
پاک کردن یواشکی اشــــــک
لبخند زدن
وگفتنِ این جمله ی لعنتی
من حالم خوبه ، قوی باش همه چی درست میشه
ولی نمیدونم کی قراره درست شه
تو روز تولدم خودم زودتر تبریک گفتم چون از 12 شب گذشته میشه امروز
حال ندارم بای
# تولدم #هه
۱۱.۷k
۰۵ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.