عجیب،عجیب شدم این روزها!
عجیب،عجیب شدم این روزها!
من گاهی دلم میخواهد به جرم قتل،صندلی را مادرت از زیرپاهایم بکشد!
تیتر شوم اول تمام خبرها!
فحش شوم،بچرخم در دهن مردم!
مچاله کنند صورتم را لای روزنامه ها،نثار جوب ها شوم،بروم که بروم!
گاهی اما دوست دارم سخت مرا در آغوش بگیری وسط اتوبان ها،
دستم را بگیری،دستت را بگیرم پرت شویم از روی پل ها،
گلوله ای شویم توی جمجه ی هم،
اعلامیه بشویم روی دیوارها!
پاک شوم،پاک شویم از توی صحنه ها!
گاهی،
خیلی چیزها دوست دارم که غیرممکن اند،
مثلا بیدارم نکنند از خواب گریه های درآغوش تو
من گاهی دلم میخواهد به جرم قتل،صندلی را مادرت از زیرپاهایم بکشد!
تیتر شوم اول تمام خبرها!
فحش شوم،بچرخم در دهن مردم!
مچاله کنند صورتم را لای روزنامه ها،نثار جوب ها شوم،بروم که بروم!
گاهی اما دوست دارم سخت مرا در آغوش بگیری وسط اتوبان ها،
دستم را بگیری،دستت را بگیرم پرت شویم از روی پل ها،
گلوله ای شویم توی جمجه ی هم،
اعلامیه بشویم روی دیوارها!
پاک شوم،پاک شویم از توی صحنه ها!
گاهی،
خیلی چیزها دوست دارم که غیرممکن اند،
مثلا بیدارم نکنند از خواب گریه های درآغوش تو
۱.۳k
۱۰ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.