با شعرهایم آمدی یک شب به دنیایم
با شعرهایم آمدی یک شب به دنیایم
دنیا مرا گم کرد و چشمان تو پیدایم
شوق تو دشت سینه ام را می دود تا صبح
آهوی من…کی می گذاری سر به صحرایم
گم می کنم هرشب خیابان های دنیا را
تا دست هایت نیست…طولانی ست شب هایم
انگار دست عشق، بی تو حلقه ی مرگ است
بر گردنم افتاده یا پیچیده بر پایم
آنقدر با من مهربان بودی که بعد از تو
یک لحظه حس کردم که صد سال است تنهایم
من…ابر_ گیرافتاده در آغوش البرزم
یک روز بر می گردم از تهران به دریایم…!
دنیا مرا گم کرد و چشمان تو پیدایم
شوق تو دشت سینه ام را می دود تا صبح
آهوی من…کی می گذاری سر به صحرایم
گم می کنم هرشب خیابان های دنیا را
تا دست هایت نیست…طولانی ست شب هایم
انگار دست عشق، بی تو حلقه ی مرگ است
بر گردنم افتاده یا پیچیده بر پایم
آنقدر با من مهربان بودی که بعد از تو
یک لحظه حس کردم که صد سال است تنهایم
من…ابر_ گیرافتاده در آغوش البرزم
یک روز بر می گردم از تهران به دریایم…!
۲.۴k
۱۱ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.