جادوی لبهایت شرابی جاودانی
جادوی لبهایت شرابی جاودانی
وقتی که خواب از چشمهایم میپرانی
با من سر حتی قراری که نداری
وقتی سر ساعت خودت را میرسانی
دیگر چه میخواهم به جز آغوش گرمت
ای ربنای دستهایت آسمانی
گم میشوم در موج موزون نگاهت
وقتی مرا دنبال عشقت میکشانی
میمیرم از این اضطراب تلخ اما
بر جاده های انتظارم مینشانی
وقتی که خواب از چشمهایم میپرانی
با من سر حتی قراری که نداری
وقتی سر ساعت خودت را میرسانی
دیگر چه میخواهم به جز آغوش گرمت
ای ربنای دستهایت آسمانی
گم میشوم در موج موزون نگاهت
وقتی مرا دنبال عشقت میکشانی
میمیرم از این اضطراب تلخ اما
بر جاده های انتظارم مینشانی
۱۹۴
۲۶ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.