نه یک نخ ...
نه یک نخ ...
نه یک پاکت ...
یک عمر هم که سیگار بکشم فایده ندارد...
تا خودم نسوزم ... دلم آرام نمیشود ...!!!
این روزها سیگارم را نصفه میکشم ...
چون تو همیشه میگفتی یه نخ روشن کن دوتایی بکشیم ...
حالا که رفته ای ...
ببین ... دیگر آن کودکی نیستم که دهانش بوی شیر میداد
حالا بزرگ شده ام ... دهانم بوی سیگار میدهد ...
امروز باز هم سیگار کشیدم!
آرام ،زیاد،با احساس ...
همه ی تو را ،همه ی آنچه که از تو با من باقی مانده بود را دود کردم
با همین بهمن های کوچک دوست داشتنی...
باز هم پاسخ نئشه ی من به این سوال مسخره :
مرگ یا زندگی؟
قطعا مرگ!
دلم سیگار میخواهد
میخواهم دود کنم
فکرو خیال های بد را...
نه یک پاکت ...
یک عمر هم که سیگار بکشم فایده ندارد...
تا خودم نسوزم ... دلم آرام نمیشود ...!!!
این روزها سیگارم را نصفه میکشم ...
چون تو همیشه میگفتی یه نخ روشن کن دوتایی بکشیم ...
حالا که رفته ای ...
ببین ... دیگر آن کودکی نیستم که دهانش بوی شیر میداد
حالا بزرگ شده ام ... دهانم بوی سیگار میدهد ...
امروز باز هم سیگار کشیدم!
آرام ،زیاد،با احساس ...
همه ی تو را ،همه ی آنچه که از تو با من باقی مانده بود را دود کردم
با همین بهمن های کوچک دوست داشتنی...
باز هم پاسخ نئشه ی من به این سوال مسخره :
مرگ یا زندگی؟
قطعا مرگ!
دلم سیگار میخواهد
میخواهم دود کنم
فکرو خیال های بد را...
۳.۷k
۲۷ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.