ایڹ روزها مادر که روےِ زرد دارد
ایڹ روزها مادر که روےِ زرد دارد
یڪ ڃند وقتے میشود سر درد دارډ
گاهے ز تب داغ است و گاه انگار مادر
روحے ندارد بس ڪہ دستِ سرد دارد
شهر ِ پیمبر هست اما ما غریبیم
بسڪہ مدینـہ مردم ِ نامرد دارد
همسایہ ها یارے نمیڪردند اما
هر شب دعایے را که او میکرد، دارد
یڪ ڃند وقتے میشود سر درد دارډ
گاهے ز تب داغ است و گاه انگار مادر
روحے ندارد بس ڪہ دستِ سرد دارد
شهر ِ پیمبر هست اما ما غریبیم
بسڪہ مدینـہ مردم ِ نامرد دارد
همسایہ ها یارے نمیڪردند اما
هر شب دعایے را که او میکرد، دارد
۴۱۸
۲۸ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.