مرا از این که می بینی پریشان تر چه می خواهی؟
مرا از این که می بینی پریشان تر چه می خواهی؟
از این آتش به جز یک مشت خاکستر چه می خواهی؟
من از اوج نگاه تو به زیر پایت افتادم
بیا این اوج , این پرواز, این هم پر , چه می خواهی؟
مرا بی خود به باران می بری با مستی چشمت
بیا این چشم ها این گونه های تر چه می خواهی؟
برای ادعای عشق اگر این سینه کافی نیست
بیا این تیغ , این شمشیر , این هم سر چه می خواهی؟
مرا کار تاوان لبانت بوسه ای زخمی
از این ضحاک در خون مرده , آهنگر چه می خواهی؟
تمام این غزل با خون رگهایم نثارت باد
بگو دیگر عزیز من بگو دیگر چه می خواهی؟
از این آتش به جز یک مشت خاکستر چه می خواهی؟
من از اوج نگاه تو به زیر پایت افتادم
بیا این اوج , این پرواز, این هم پر , چه می خواهی؟
مرا بی خود به باران می بری با مستی چشمت
بیا این چشم ها این گونه های تر چه می خواهی؟
برای ادعای عشق اگر این سینه کافی نیست
بیا این تیغ , این شمشیر , این هم سر چه می خواهی؟
مرا کار تاوان لبانت بوسه ای زخمی
از این ضحاک در خون مرده , آهنگر چه می خواهی؟
تمام این غزل با خون رگهایم نثارت باد
بگو دیگر عزیز من بگو دیگر چه می خواهی؟
۳.۶k
۱۳ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.