باران گرفته ، باز دلم گشته بیقرار
باران گرفته ، باز دلم گشته بیقرار
دردت اشاره کرده به چشمم « کمی ببار»
می خواستم غزل بسرایم در این هوا
با واژه های خیس ، غم و دردِ انتظار
اینبار خواستی به خیالم سفر کنی
حتما برای قافیه ها چتر هم بیار
فرقی نمی کند که در آنسوی جنگلی
یا روی ماسه یا وسطِ دشت و لاله زار
اینجا ، درونِ کلبه ی تنهایی منی
ای تک سوارِ فاتحِ قلبم ، بزرگوار
بغضم ، ردیفِ آخر این گفتگو ، شکست
مهمانِ چشمهای تو هستم ، تو هم ببار
دردت اشاره کرده به چشمم « کمی ببار»
می خواستم غزل بسرایم در این هوا
با واژه های خیس ، غم و دردِ انتظار
اینبار خواستی به خیالم سفر کنی
حتما برای قافیه ها چتر هم بیار
فرقی نمی کند که در آنسوی جنگلی
یا روی ماسه یا وسطِ دشت و لاله زار
اینجا ، درونِ کلبه ی تنهایی منی
ای تک سوارِ فاتحِ قلبم ، بزرگوار
بغضم ، ردیفِ آخر این گفتگو ، شکست
مهمانِ چشمهای تو هستم ، تو هم ببار
۶۵۲
۱۶ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.