روزگاری پیرمردی بود که از خرپف زنش هر روز به او شکایت میک
روزگاری پیرمردی بود که از خرپف زنش هر روز به او شکایت میکرد پیرزن باور نمیکرد و میگفت بهونته. تا اینکه شبی پیرمرد خرپف زنش رو ضبط کرد و صبح منتظر ماندکه مدرک نشون بده اما زنش هیچ وقت بیدار نشد.
اون صدای ضبط شده لالایی های شب های پیرمردشد
اون صدای ضبط شده لالایی های شب های پیرمردشد
۱.۰k
۱۷ اسفند ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.