از آن بهار تا این بهار آموخته ام که...
از آن بهار تا این بهار آموخته ام که...
بیشتر عشق بورزم وتنفر و بدی هارا از خود دور کنم
یاد گرفتم انسان در زندگی میتواند دوباره متولد شود وبهاری زیباتر خلق کند
یاد گرفتم با چشمانی بازتر
به زیبایی های اطرافم توجه کنم
از آواز پرندگان از نوازش گل ها وغذا دادن به حیوانات لذت ببرم
یاد گرفتم شاد باشم
لبخند بزنم
چرا که وقتی به زندگی لبخند میزنم وقتی که به گل لبخند میزنم انعکاس وبازتاب خنده ام را در زندگی وگل میبینم
یاد گرفتم سختی دردهایی را که تحمل کردم پیش زمینه ای برای آگاهی بیشتر بوده است
وبا دردها طعم شیرین زندگی کردن و عشق ورزیدن را درک کرده ام
اگرچه برای ابراز دوست داشتن به یک دوست
گلی را چیده ام اما از آن دوست آموختم که گل را نباید چید بلکه باید نوازش کرد حتی اگر خود کاشته باشی
زیرا هیچ کس مالک گلی نیست چه بسا که نگهبان گلی ست که کاشته است
بیشتر عشق بورزم وتنفر و بدی هارا از خود دور کنم
یاد گرفتم انسان در زندگی میتواند دوباره متولد شود وبهاری زیباتر خلق کند
یاد گرفتم با چشمانی بازتر
به زیبایی های اطرافم توجه کنم
از آواز پرندگان از نوازش گل ها وغذا دادن به حیوانات لذت ببرم
یاد گرفتم شاد باشم
لبخند بزنم
چرا که وقتی به زندگی لبخند میزنم وقتی که به گل لبخند میزنم انعکاس وبازتاب خنده ام را در زندگی وگل میبینم
یاد گرفتم سختی دردهایی را که تحمل کردم پیش زمینه ای برای آگاهی بیشتر بوده است
وبا دردها طعم شیرین زندگی کردن و عشق ورزیدن را درک کرده ام
اگرچه برای ابراز دوست داشتن به یک دوست
گلی را چیده ام اما از آن دوست آموختم که گل را نباید چید بلکه باید نوازش کرد حتی اگر خود کاشته باشی
زیرا هیچ کس مالک گلی نیست چه بسا که نگهبان گلی ست که کاشته است
۱.۷k
۰۱ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.