شب شد
شب شد
تنها بودم
با خودم عهد بستم
تا صبح سر خودم داد میزدمو میگفتم دیگر به او فکر نکنم...
هرچه شد چه با دعوا چه ارام چه گریه کنان ولی با فکر او صبح شد
روز از نو روزی از نو..
صبح تا شب جلوی راهش مینشینم به امید لحظه ای دیدنش
شب شد
با خودم عهد بستم...
این تکراری بودن روزو شبم چه زود چه دیر پیرم خواهد کرد...
تنها بودم
با خودم عهد بستم
تا صبح سر خودم داد میزدمو میگفتم دیگر به او فکر نکنم...
هرچه شد چه با دعوا چه ارام چه گریه کنان ولی با فکر او صبح شد
روز از نو روزی از نو..
صبح تا شب جلوی راهش مینشینم به امید لحظه ای دیدنش
شب شد
با خودم عهد بستم...
این تکراری بودن روزو شبم چه زود چه دیر پیرم خواهد کرد...
۱.۲k
۲۲ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.