* نگاهی به اعتقاد قاتلان سیدالشهداء
* نگاهی به اعتقاد قاتلان سیدالشهداء
.
.
به راستی عقیده آنان که در کربلا بوده اند و با سیدالشهداء علیه السلام جنگیده اند چه بوده است؟
طبری تاریخ نگار اهل سنّت می نویسد: روز عاشورا یکی از افراد سپاه ابن زیاد به نام یزید بن معقل از دشمنان سیدالشهداء علیه السلام به بریر بن خضیر ـ که از علماء قرآن شهر کوفه و از یاران حضرت بود ـ می گوید: می بینی خدا چه روزگاری را برای تو رقم زده است؟
بریر پاسخ داد: آن چه خدا برای من پیش آورد، سعادت و نیک بختی است و آن چه برای تو پیش آمده، شقاوت و بدبختی است.
یزید بن معقل گفت: دروغ می گویی! تو پیش از این نیز دروغ گو بودی. آیا به یاد داری زمانی که در قبیله بنی لوذان این دروغ ها را به عثمان می گفتی و معاویه را گمراه و گمراه کننده و علی بن ابی طالب را پیشوای حق و هدایت می پنداشتی؟
بریر گفت: گواهی می دهم که اعتقاد من همین است که گفتی.
یزید بن معقل گفت: من نیز گواهی می دهم تو از زمره گمراهان هستی.
بریر گفت: آیا حاضری مباهله کنی و بعد مبارزه کنیم؟
یزید بن معقل گفت: آری.
آن گاه هر دو حرکت کردند و قبل از مبارزه دست به دعا برداشتند و دروغ گو را لعنت کردند و از خدا خواستند که کسی را که بر حق است بر دیگری چیره گرداند و بعد مبارزه آغاز شد و بریر، یزید بن معقل را کشت.1
نکته این است که در روز عاشورا سخن از حقانیت امیر مؤمنان علی علیه السلام و یا عثمان مطرح است. هواداری از علی علیه السلام و پیروی از عثمان محلّ اختلاف و منشأ جنگ است.
طبری در مورد دیگری می نویسد: هنگامی که نافع بن هلال از یاوران امام حسین علیه السلام پا به میدان رزم نهاد، رجز خواند و گفت: من معتقد به دین علی علیه السلام هستم.
فردی از سپاه ابن زیاد به نام مزاحم بن حریث برای مبارزه با او به میدان رفت و در جواب نافع گفت: من هم معتقد به دین عثمان هستم.2
ابن اثیر جزری در کتاب الکامل فی التاریخ و ابن کثیر در البدایة والنهایه به نقل این اتّفاق می پردازند،3 ولی نمی گویند که طرف مقابل او در پاسخ گفت: من معتقد به دین عثمان هستم.
چرا؟ چون باید مخفی بماند تا کسی قاتلان سیدالشهداء علیه السلام را نشناسد تا در قرن ها بعد افرادی بتوانند بگویند که خود شیعیان، حسین بن علی را به شهادت رساندند.
مورّخین می نویسند; ابن زیاد در نامه ای به عمر سعد نوشت:
حسین و یارانش را از آب منع کن تا قطره ای به آن ها، آب نرسد، همان طوری که با خلیفه مظلوم عثمان بن عفان این کار را کردند!4
نوشته اند: وقتی اسیران اهل بیت علیهم السلام را به مدینه منوره برگرداندند و بانوان بنی هاشم شیون و ناله زدند و به عزاداری پرداختند، راوی گوید: در آن هنگام نزد عمرو بن سعید اشدق رفتم.
عمرو با دیدن آن صحنه خندید و شعری را در دشمنی با اهل بیت علیهم السلام خواند و بعد از آن گفت: این عزا و مصیبت در مقابل مصیبت عثمان بن عفّان است!5
با توجه به این مطالب معلوم می شود که در کربلا چه جبهه ای در مقابل چه گروهی قرار گرفته بودند. آری از آغاز جنگ پای عثمان در کار بوده و تا پایان که ورود اهل بیت علیهم السلام به مدینه بود، باز هم سخن از عثمان به میان می آید.
پ.ن.مطلب برگرفته از کتاب ناگفته های عاشورا ،تألیف آیت الله سید علی حسینی میلانی است
...........................................................
1 . تاریخ طبری: 4 / 328 ـ 329، الکامل فی التاریخ: 4 / 66.
2 . تاریخ طبری: 4 / 331.
3 . الکامل فی التاریخ: 8 / 199، البدایة والنهایه: 8 / 199.
4 . تاریخ طبری: 4 / 311، الاخبار الطوال: 255، البدایة والنهایه: 8 / 189.
5 . همان.
.
.
به راستی عقیده آنان که در کربلا بوده اند و با سیدالشهداء علیه السلام جنگیده اند چه بوده است؟
طبری تاریخ نگار اهل سنّت می نویسد: روز عاشورا یکی از افراد سپاه ابن زیاد به نام یزید بن معقل از دشمنان سیدالشهداء علیه السلام به بریر بن خضیر ـ که از علماء قرآن شهر کوفه و از یاران حضرت بود ـ می گوید: می بینی خدا چه روزگاری را برای تو رقم زده است؟
بریر پاسخ داد: آن چه خدا برای من پیش آورد، سعادت و نیک بختی است و آن چه برای تو پیش آمده، شقاوت و بدبختی است.
یزید بن معقل گفت: دروغ می گویی! تو پیش از این نیز دروغ گو بودی. آیا به یاد داری زمانی که در قبیله بنی لوذان این دروغ ها را به عثمان می گفتی و معاویه را گمراه و گمراه کننده و علی بن ابی طالب را پیشوای حق و هدایت می پنداشتی؟
بریر گفت: گواهی می دهم که اعتقاد من همین است که گفتی.
یزید بن معقل گفت: من نیز گواهی می دهم تو از زمره گمراهان هستی.
بریر گفت: آیا حاضری مباهله کنی و بعد مبارزه کنیم؟
یزید بن معقل گفت: آری.
آن گاه هر دو حرکت کردند و قبل از مبارزه دست به دعا برداشتند و دروغ گو را لعنت کردند و از خدا خواستند که کسی را که بر حق است بر دیگری چیره گرداند و بعد مبارزه آغاز شد و بریر، یزید بن معقل را کشت.1
نکته این است که در روز عاشورا سخن از حقانیت امیر مؤمنان علی علیه السلام و یا عثمان مطرح است. هواداری از علی علیه السلام و پیروی از عثمان محلّ اختلاف و منشأ جنگ است.
طبری در مورد دیگری می نویسد: هنگامی که نافع بن هلال از یاوران امام حسین علیه السلام پا به میدان رزم نهاد، رجز خواند و گفت: من معتقد به دین علی علیه السلام هستم.
فردی از سپاه ابن زیاد به نام مزاحم بن حریث برای مبارزه با او به میدان رفت و در جواب نافع گفت: من هم معتقد به دین عثمان هستم.2
ابن اثیر جزری در کتاب الکامل فی التاریخ و ابن کثیر در البدایة والنهایه به نقل این اتّفاق می پردازند،3 ولی نمی گویند که طرف مقابل او در پاسخ گفت: من معتقد به دین عثمان هستم.
چرا؟ چون باید مخفی بماند تا کسی قاتلان سیدالشهداء علیه السلام را نشناسد تا در قرن ها بعد افرادی بتوانند بگویند که خود شیعیان، حسین بن علی را به شهادت رساندند.
مورّخین می نویسند; ابن زیاد در نامه ای به عمر سعد نوشت:
حسین و یارانش را از آب منع کن تا قطره ای به آن ها، آب نرسد، همان طوری که با خلیفه مظلوم عثمان بن عفان این کار را کردند!4
نوشته اند: وقتی اسیران اهل بیت علیهم السلام را به مدینه منوره برگرداندند و بانوان بنی هاشم شیون و ناله زدند و به عزاداری پرداختند، راوی گوید: در آن هنگام نزد عمرو بن سعید اشدق رفتم.
عمرو با دیدن آن صحنه خندید و شعری را در دشمنی با اهل بیت علیهم السلام خواند و بعد از آن گفت: این عزا و مصیبت در مقابل مصیبت عثمان بن عفّان است!5
با توجه به این مطالب معلوم می شود که در کربلا چه جبهه ای در مقابل چه گروهی قرار گرفته بودند. آری از آغاز جنگ پای عثمان در کار بوده و تا پایان که ورود اهل بیت علیهم السلام به مدینه بود، باز هم سخن از عثمان به میان می آید.
پ.ن.مطلب برگرفته از کتاب ناگفته های عاشورا ،تألیف آیت الله سید علی حسینی میلانی است
...........................................................
1 . تاریخ طبری: 4 / 328 ـ 329، الکامل فی التاریخ: 4 / 66.
2 . تاریخ طبری: 4 / 331.
3 . الکامل فی التاریخ: 8 / 199، البدایة والنهایه: 8 / 199.
4 . تاریخ طبری: 4 / 311، الاخبار الطوال: 255، البدایة والنهایه: 8 / 189.
5 . همان.
۱.۹k
۲۶ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.