دوقدم پیش بیا! ای قدمت بر سر چشم!
دوقدم پیش بیا! ای قدمت بر سر چشم!
دوقدم...تا که تو را تنگ بگیرم به برم!
تو به اندازه ی هریک قدمم آتشی و
من به اندازه ی هریک نفست شعله ورم!
دورتر می شوی و بی خبر از حال منی
پیش می آیم و از شرم لبت با خبرم!
آه و صد آه!خلیل بُتِ خالت شده ام
شکر و صد شکر که اعجاز ندارد تبرم!
چه کنم با دو لبت؟دل بکنم یا نکنم؟
چه کنم جان و دلم را؟ببرم یا نبرم؟
دوقدم...تا که تو را تنگ بگیرم به برم!
تو به اندازه ی هریک قدمم آتشی و
من به اندازه ی هریک نفست شعله ورم!
دورتر می شوی و بی خبر از حال منی
پیش می آیم و از شرم لبت با خبرم!
آه و صد آه!خلیل بُتِ خالت شده ام
شکر و صد شکر که اعجاز ندارد تبرم!
چه کنم با دو لبت؟دل بکنم یا نکنم؟
چه کنم جان و دلم را؟ببرم یا نبرم؟
۲.۵k
۲۷ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.