عزیزترینم
عزیزترینم
نزدیک نیا
همین قدر دور بمان
بگذار همین اندازه دوستت داشته باشم
می ترسم بیایی
چیزی بگویی
برنجم
و دیگر دیوانه ات نباشم
بگذار همین طور شاعر بمانم
به یاد چشمانت شعر ببافم
و شب ها را کمتر بمیرم
نزدیک که بیایی
همه چیز خراب می شود
طعم بی تفاوتی هایت
دهانم را گس می کند
و شاعری را
از سرم می پراند
دور باش
تا ابر تیره ی دلتنگی
زار زار ببارد
تا آسمان دلم صاف شود
و چیزی کنج دلم همیشه قنج برود
چیزی مثل انتظار دیدن تو...
نزدیک نیا
همین قدر دور بمان
بگذار همین اندازه دوستت داشته باشم
می ترسم بیایی
چیزی بگویی
برنجم
و دیگر دیوانه ات نباشم
بگذار همین طور شاعر بمانم
به یاد چشمانت شعر ببافم
و شب ها را کمتر بمیرم
نزدیک که بیایی
همه چیز خراب می شود
طعم بی تفاوتی هایت
دهانم را گس می کند
و شاعری را
از سرم می پراند
دور باش
تا ابر تیره ی دلتنگی
زار زار ببارد
تا آسمان دلم صاف شود
و چیزی کنج دلم همیشه قنج برود
چیزی مثل انتظار دیدن تو...
۱.۳k
۰۱ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.