قدری آهسته...دلم پشت غزل جامانده
قدری آهسته...دلم پشت غزل جامانده
بدست علیرضا بابایی در دسته مهدی زکی زاده تاریخ : 93/1/20 ساعت : 9:13 صبح


قدری آهسته...دلم پشت غزل جامانده
دلِ حساس ،دلِ خسته ،دلِ وامانده
می دوی تند ،جوانی و ندارد نفسی
دلِ از تاب و تب افتاده و تنها مانده
جریان داری و تقدیر و قضا یار تواند
دل من ماهیِ دور از لب دریا مانده
روبروی تو درِ باغ خدا بازاست و ...
دل من دردل خشکیده ی صحرا مانده
قدری آهسته که دیدار تو حتی از دور
دردلم آتش عشقی ست که برپا مانده
قدراین یک غزل ای کاش کنارم باشی
می روی...سخت نگیر...سهم تو- فردا-مانده
مهدی زکی زاده قریه علی
دیگر اشعار : مهدی زکی زاده
یک دیدگاه
نویسنده : علیرضا بابایی
عطر پیراهنت احساس مرا احیا کرد
بدست علیرضا بابایی در دسته مهدی زکی زاده تاریخ : 92/11/21 ساعت : 12:30 عصر


عطر پیراهنت احساس مرا احیا کرد
گرچه چشمان مرا دوری تو دریا کرد
درخودم گم شده بودم که رسیدی باعشق
غافل از خودشدنم در تو مرا پیدا کرد
بی تو یک عمر لبم بر سخن مبهم بود
آمدی نام تو خط لب من معنا کرد
مَثَلِ شوق تماشای تو و سوختنم ...
شعله ی شمع به پروانه ی بی پروا کرد
زیر چشمی به تو هر بار نگاهم افتاد
رنگ رخساره مرا پیش همه رسوا کرد
خواستم توبه کنم از تو که ترکم کردی
عشق در گوش دلم نام تو را نجوا کرد
آدمیزاده ی اخراجی ام از کوی بهشت
دلخوشم-حضرت حق- با نفس حواکرد
در نفس های خود اعجاز مسیحا داری
عطر پیراهنت احساس مرا احیا کرد
مهدی زکی زاده قریه علی
وبلاگ شاعر: http://dehali.parsiblog.com
دیگر اشعار : مهدی زکی زاده
یک دیدگاه
نویسنده : علیرضا بابایی
مدیون چشمان توام
بدست علیرضا بابایی در دسته مهدی زکی زاده تاریخ : 92/3/19 ساعت : 11:21 عصر


هربیت این اشعار را مدیون چشمان توام
اینبار نه ،هربار را مدیون چشمان توام
باآنکه صورت را کند گلخنده زیباتر ،ولی
چشمان گوهربار را مدیون چشمان توام
چون نیش قبلا میزدم،طعم زبانم تلخ بود
شیرینی گفتار را مدیون چشمان توام
درکوچه ی بنبست عشق،تیر تو درقلبم نشست
آن نقش بر دیوار را مدیون چشمان توام
مدیون چشمان توام ازبخت بد آزار را
ازبخت بد آزار را مدیون چشمان توام
مهدی زکی زاده
بدست علیرضا بابایی در دسته مهدی زکی زاده تاریخ : 93/1/20 ساعت : 9:13 صبح


قدری آهسته...دلم پشت غزل جامانده
دلِ حساس ،دلِ خسته ،دلِ وامانده
می دوی تند ،جوانی و ندارد نفسی
دلِ از تاب و تب افتاده و تنها مانده
جریان داری و تقدیر و قضا یار تواند
دل من ماهیِ دور از لب دریا مانده
روبروی تو درِ باغ خدا بازاست و ...
دل من دردل خشکیده ی صحرا مانده
قدری آهسته که دیدار تو حتی از دور
دردلم آتش عشقی ست که برپا مانده
قدراین یک غزل ای کاش کنارم باشی
می روی...سخت نگیر...سهم تو- فردا-مانده
مهدی زکی زاده قریه علی
دیگر اشعار : مهدی زکی زاده
یک دیدگاه
نویسنده : علیرضا بابایی
عطر پیراهنت احساس مرا احیا کرد
بدست علیرضا بابایی در دسته مهدی زکی زاده تاریخ : 92/11/21 ساعت : 12:30 عصر


عطر پیراهنت احساس مرا احیا کرد
گرچه چشمان مرا دوری تو دریا کرد
درخودم گم شده بودم که رسیدی باعشق
غافل از خودشدنم در تو مرا پیدا کرد
بی تو یک عمر لبم بر سخن مبهم بود
آمدی نام تو خط لب من معنا کرد
مَثَلِ شوق تماشای تو و سوختنم ...
شعله ی شمع به پروانه ی بی پروا کرد
زیر چشمی به تو هر بار نگاهم افتاد
رنگ رخساره مرا پیش همه رسوا کرد
خواستم توبه کنم از تو که ترکم کردی
عشق در گوش دلم نام تو را نجوا کرد
آدمیزاده ی اخراجی ام از کوی بهشت
دلخوشم-حضرت حق- با نفس حواکرد
در نفس های خود اعجاز مسیحا داری
عطر پیراهنت احساس مرا احیا کرد
مهدی زکی زاده قریه علی
وبلاگ شاعر: http://dehali.parsiblog.com
دیگر اشعار : مهدی زکی زاده
یک دیدگاه
نویسنده : علیرضا بابایی
مدیون چشمان توام
بدست علیرضا بابایی در دسته مهدی زکی زاده تاریخ : 92/3/19 ساعت : 11:21 عصر


هربیت این اشعار را مدیون چشمان توام
اینبار نه ،هربار را مدیون چشمان توام
باآنکه صورت را کند گلخنده زیباتر ،ولی
چشمان گوهربار را مدیون چشمان توام
چون نیش قبلا میزدم،طعم زبانم تلخ بود
شیرینی گفتار را مدیون چشمان توام
درکوچه ی بنبست عشق،تیر تو درقلبم نشست
آن نقش بر دیوار را مدیون چشمان توام
مدیون چشمان توام ازبخت بد آزار را
ازبخت بد آزار را مدیون چشمان توام
مهدی زکی زاده
۴.۹k
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.