سالها از آخرین باری که ایستادم و رفتنی را به دقت تماشا کر
سالها از آخرین باری که ایستادم و رفتنی را به دقت تماشا کردم میگذره....
تو یادت نیست...
سمت راست اون میدون شلوغ..زیر اولین پل عابر پیاده.
اون آخرین پرنده سبز رنگ رو ساختی،به آسمون دنیای من پروازش دادی و رفتی...!
اندر احوالات اکنون،خیلی ساله که از دل صبر نکردم که ببینم...
رفتن کسی رو....
من به سایه ها ایمان دارم..چون حقیقی ترین دروغ رد دنیا اند....
به خدا که کاش همین نزدیکی ها گرمای دست هات آرمش این وحشی سیاهی شب را پاره میکرد....
به خدا که این شهر بی تو مرا"نیستی"...
تو یادت نیست...
سمت راست اون میدون شلوغ..زیر اولین پل عابر پیاده.
اون آخرین پرنده سبز رنگ رو ساختی،به آسمون دنیای من پروازش دادی و رفتی...!
اندر احوالات اکنون،خیلی ساله که از دل صبر نکردم که ببینم...
رفتن کسی رو....
من به سایه ها ایمان دارم..چون حقیقی ترین دروغ رد دنیا اند....
به خدا که کاش همین نزدیکی ها گرمای دست هات آرمش این وحشی سیاهی شب را پاره میکرد....
به خدا که این شهر بی تو مرا"نیستی"...
۱.۲k
۰۵ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.