، کشاورزی اسب پیری داشت که یک روز اتفاقی به درون یک چاه ب
، کشاورزی اسب پیری داشت که یک روز اتفاقی به درون یک چاه بدون آب افتاد. کشاورز هر ...چه سعی کرد نتوانست اسب را از درون چاه بیرون بیاورد. پس برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد، کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا اسب زودتر بمیرد و مرگ تدریجی او باعث عذابش نشودمردم با سطل روی سر اسب خاک می ریختند اما ... اسب هر بار خاک های روی بدنش را می تکاند و زیر پایش می ریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد، سعی می کرد روی خاک ها بایستد. روستایی ها همینطور به زنده به گور کردن اسب بیچاره ادامه دادند و اسب هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینکه به لبه چاه رسید و در حیرت کشاورز و روستائیان از چاه بیرون آمد ...• مشکلات، مانند خاک بر سر ما می ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم: اول اینکه اجازه بدهیم مشکلات ما را زنده به گور کنند•دوم اینکه از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود. انتخاب با توست،می توانی بگویی روز بخیر خدا جونم یا بگویی خدا امروز رو بخیر کنه . . . . . .لبخند خدا سهم ثانیه های هر روزتان .. از ته دل بخندی ..
۲.۰k
۰۳ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.