....
....
ریختی بر شانه ات موی طلایی آفرین
مست و پاتیل توام امشب حسابی آفرین
کرده ای آرایش و الحق که محشر گشته ای
ست شده لب های قرمز چشم آبی آفرین
میوه ی ممنوعه ای بد جور چشمک می زنی
عصر در باغ غزل وقتی که خوابی آفرین
در مفاتیح الجنان افسوس در باب وصال
جستجو کردم ندیدم هیچ بابی آفرین
سن و سالت سی است بدجورجا افتاده ای
چون شراب کهنه ای هرچند نابی آفرین
توی یخبندان این عصر پر از بهمن هنوز
عاشقان خویش را چون آفتابی آفرین
" من وکیلم " شاه ماهی توی تور انداختم
گفت عاقد:" کرده ای خوب انتخابی آفرین..
ریختی بر شانه ات موی طلایی آفرین
مست و پاتیل توام امشب حسابی آفرین
کرده ای آرایش و الحق که محشر گشته ای
ست شده لب های قرمز چشم آبی آفرین
میوه ی ممنوعه ای بد جور چشمک می زنی
عصر در باغ غزل وقتی که خوابی آفرین
در مفاتیح الجنان افسوس در باب وصال
جستجو کردم ندیدم هیچ بابی آفرین
سن و سالت سی است بدجورجا افتاده ای
چون شراب کهنه ای هرچند نابی آفرین
توی یخبندان این عصر پر از بهمن هنوز
عاشقان خویش را چون آفتابی آفرین
" من وکیلم " شاه ماهی توی تور انداختم
گفت عاقد:" کرده ای خوب انتخابی آفرین..
۱.۳k
۰۶ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.