یکسال گذشت.....
یکسال گذشت.....
برادرم..... کبوتر شد و رفت
زیر باران بهار، غزلی خواند، دلش تر شد و رفت
چه تفاوت که چه خورده است، غم دل یا غصه
آنقدر غرق غمش بود که پرپر شد و رفت
روز میلاد، همان روز که طوفان شده بود
مرگ با لحظه میلاد برابر شد و رفت
او کسی بود که از غرق شدن می ترسید
عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت
برادرم..... کبوتر شد و رفت
زیر باران بهار، غزلی خواند، دلش تر شد و رفت
چه تفاوت که چه خورده است، غم دل یا غصه
آنقدر غرق غمش بود که پرپر شد و رفت
روز میلاد، همان روز که طوفان شده بود
مرگ با لحظه میلاد برابر شد و رفت
او کسی بود که از غرق شدن می ترسید
عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت
۵۵۲
۳۰ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.