شعر و شاعر:
شعر و شاعر:
ماه تابید و چو دید آن همه خاموش مرا
نرم باز آمد و بگرفت درآغوش مرا
گفت: -خاموش درین جا چه نشستی؟ گفتم:
بوی محبوبه ی شب می برد از هوش مرا
بوی محبوبه ی شب ، بوی جنون پرور عشق
وه، چه جادوست که از هوش برد بوش مرا
بوی محبوبه ی شب ، نغمه ی چنگی ست لطیف
که ز افلاک کند زمزمه در گوش مرا
بوی محبوبه ی شب همچو شرابی گیراست
مست و شیدا کند این جام پراز نوش مرا
بوی محبوبه ی شب جلوه ی جادویی اوست
آن که کرده ست به یکباره فراموش مرا
ماه تابید و چو دید آن همه خاموش مرا
نرم باز آمد و بگرفت درآغوش مرا
گفت: -خاموش درین جا چه نشستی؟ گفتم:
بوی محبوبه ی شب می برد از هوش مرا
بوی محبوبه ی شب ، بوی جنون پرور عشق
وه، چه جادوست که از هوش برد بوش مرا
بوی محبوبه ی شب ، نغمه ی چنگی ست لطیف
که ز افلاک کند زمزمه در گوش مرا
بوی محبوبه ی شب همچو شرابی گیراست
مست و شیدا کند این جام پراز نوش مرا
بوی محبوبه ی شب جلوه ی جادویی اوست
آن که کرده ست به یکباره فراموش مرا
۲.۵k
۲۶ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.