توداروخونه بودم یه اقایی اومدگفت کرم ضدسیمان دارین فروشند
توداروخونه بودم یه اقایی اومدگفت کرم ضدسیمان دارین فروشنده باتمسخر ازش پرسید ایرانیش رومیخوای یاخارجیشو مرده گفت ازوقتی کارگرساختمون شدم دستام زبرشده نمیتونم صورت دخترمونازکنم خارجیشوبده...
سلامتی باباها
سلامتی باباها
۳۸۱
۳۱ فروردین ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.