یک تبسم' یک صدا' فرمانِ عشق
یک تبسم' یک صدا' فرمانِ عشق
یک ترانه' یک نفس' جریانِ عشق؛
یک غریبه سرزده شد آشنا
می دهد سر بر لبِ دیوانِ عشق
یک غروب و یک سرود و یک خروش،
بر سرِ بازارِ پُر بارانِ عشق
یک ستاره یک غزل شعر و ثنا ،
یک سبد گل چیده در دامانِ عشق
یک سوار و تک نواز و سروِناز ،
می دهد بَهرِ دلم سامانِ عشق
یک نشانه یک حیات و زندگی
می شود گمگشته' پیدا می شود پایانِ عشق
یک ترانه' یک نفس' جریانِ عشق؛
یک غریبه سرزده شد آشنا
می دهد سر بر لبِ دیوانِ عشق
یک غروب و یک سرود و یک خروش،
بر سرِ بازارِ پُر بارانِ عشق
یک ستاره یک غزل شعر و ثنا ،
یک سبد گل چیده در دامانِ عشق
یک سوار و تک نواز و سروِناز ،
می دهد بَهرِ دلم سامانِ عشق
یک نشانه یک حیات و زندگی
می شود گمگشته' پیدا می شود پایانِ عشق
۴۲۱
۰۱ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.