مثل سربازی که در میدان جنگ
مثل سربازی که در میدان جنگ
وسط معرکه تنها مانده است
مثل خانه ایی که از آدم هاش
مادری پیر به جا مانده است
مثل یک درخت که با پر باری
گوشه ی مزرعه ماتم زده است
مثل یک توله که در روز نخست،
مادرش سوی اتوبان خواب است
مثل دردی که به اشک محتاج است
مثل آن پیر گرسنه که بی دندان است
مثل باران که به ابر
مثل طوفان که به باد
مثل آدم که به آب
محتاج است...
من تو را میخواهم...
وسط معرکه تنها مانده است
مثل خانه ایی که از آدم هاش
مادری پیر به جا مانده است
مثل یک درخت که با پر باری
گوشه ی مزرعه ماتم زده است
مثل یک توله که در روز نخست،
مادرش سوی اتوبان خواب است
مثل دردی که به اشک محتاج است
مثل آن پیر گرسنه که بی دندان است
مثل باران که به ابر
مثل طوفان که به باد
مثل آدم که به آب
محتاج است...
من تو را میخواهم...
۳۰۶
۲۲ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.