در خانه ی ما هیچکس اعصاب ندارد
در خانه ی ما هیچکس اعصاب ندارد
پدرم اگر اعصاب داشت به جنگ نمی رفت نمی کشت نمی مرد
مادرم ابروهایش را برمیداشت
و کمتر سر نماز
با خدا درگیر می شد
اسباب خانه مان
از ترس برادرم پنهان نمی شدند
یا فرشها مدام
ترس از سقوط سیگارها نداشتند
میگرن ها از گریه های خواهرم
سردرد نمی گرفتند
قسم می خورم...
اگر سگ ها صدایشان بجایی می رسید
ادای حیثیت می کردند
از اخلاق من
آقاااااا...
در خانه ی ما هیچکس اعصاب ندارد
قسمی با هم نداریم
کم مانده است استخوانها
شکممان را پاره کنند
کاش هوا خوردنی بود
تا دین از خانه یمان بیرون نمی رفت
کاش بجای کارگر
کارگردان بودم
دنیا را فیلم می کردم
و پدرم را
در سکانسی که پر می کشید
خودم با تیر می زدم
که مادرم را
به بهشت فروخت و
ما را به جهنم سپرد
ⓢⓐⓗⓐⓡ
پدرم اگر اعصاب داشت به جنگ نمی رفت نمی کشت نمی مرد
مادرم ابروهایش را برمیداشت
و کمتر سر نماز
با خدا درگیر می شد
اسباب خانه مان
از ترس برادرم پنهان نمی شدند
یا فرشها مدام
ترس از سقوط سیگارها نداشتند
میگرن ها از گریه های خواهرم
سردرد نمی گرفتند
قسم می خورم...
اگر سگ ها صدایشان بجایی می رسید
ادای حیثیت می کردند
از اخلاق من
آقاااااا...
در خانه ی ما هیچکس اعصاب ندارد
قسمی با هم نداریم
کم مانده است استخوانها
شکممان را پاره کنند
کاش هوا خوردنی بود
تا دین از خانه یمان بیرون نمی رفت
کاش بجای کارگر
کارگردان بودم
دنیا را فیلم می کردم
و پدرم را
در سکانسی که پر می کشید
خودم با تیر می زدم
که مادرم را
به بهشت فروخت و
ما را به جهنم سپرد
ⓢⓐⓗⓐⓡ
۲.۳k
۲۴ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.