..........
..........
انچنان غرق تمنا بودم
ک ندیدم نگران شد زغمم
بسته شد جانو سرم
داغدار شد جگرم
نفسم تنگ شدو
جان رسیدش ب لبم
روزهای متوالی بگذشت
حکم دل لازم شد
منو یار بدو یک بازی شوم
دل من سخت شکست
حکم دل شد نابود
و منو تنهایی
و شکستی سنگین
و دلی بی دلو یار
و همانا نگاهی نگران
ک دگر نیست برای قلبم
ک دگر لازم نیست
ک شده محرم یاری دیگر .............
انچنان غرق تمنا بودم
ک ندیدم نگران شد زغمم
بسته شد جانو سرم
داغدار شد جگرم
نفسم تنگ شدو
جان رسیدش ب لبم
روزهای متوالی بگذشت
حکم دل لازم شد
منو یار بدو یک بازی شوم
دل من سخت شکست
حکم دل شد نابود
و منو تنهایی
و شکستی سنگین
و دلی بی دلو یار
و همانا نگاهی نگران
ک دگر نیست برای قلبم
ک دگر لازم نیست
ک شده محرم یاری دیگر .............
۵۷۲
۱۸ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.