شانه ات را دیر آوردی سرم را باد برد
شانه ات را دیر آوردی سرم را باد برد
خشتخشت و آجر آجر پیکرم را باد برد
آه ای گنجشکهای مضطرب، شرمنده ام
لانۀ بر شاخه های لاغرم را باد برد
من بلوطی پیر بودم پای یک کوه بلند
نیمم آتش سوخت، نیم دیگرم را باد برد
از غزلهایم فقط خاکستری مانده به جا
بیت های روشن و شعله ورم را باد برد
با همین نیمه، همین معمولی ساده بساز
دیر کردی نیمۀ عاشقترم را باد برد
بال کوبیدم قفس را بشکنم، عمرم گذشت
وا نشد، بدتر از آن بال و پرم را باد برد ...
خشتخشت و آجر آجر پیکرم را باد برد
آه ای گنجشکهای مضطرب، شرمنده ام
لانۀ بر شاخه های لاغرم را باد برد
من بلوطی پیر بودم پای یک کوه بلند
نیمم آتش سوخت، نیم دیگرم را باد برد
از غزلهایم فقط خاکستری مانده به جا
بیت های روشن و شعله ورم را باد برد
با همین نیمه، همین معمولی ساده بساز
دیر کردی نیمۀ عاشقترم را باد برد
بال کوبیدم قفس را بشکنم، عمرم گذشت
وا نشد، بدتر از آن بال و پرم را باد برد ...
۲.۱k
۲۱ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.