🌹 قصیده زیبایی در مدح امیرالمومنین علی علیه السلام🌹
🌹 قصیده زیبایی در مدح امیرالمومنین علی علیه السلام🌹
کعبه زبان گشوده به مدح و ثنای تو
عالم گم است در یم بی انتهای تو❤
پوشانده است جامه ی اوصاف بی بدیل
بر قامتت ز روز نخستین خدای تو❤
آنجا که مصطفی شب معراج رفته بود
باب سخن گشود خدا با صدای تو❤
هرگز کسی به درک مقامت نمی رسد
تنها نبی قدم بزند پای به پای تو❤
گفتی بلی و بعد خدا ذکر "یاعلی"
گفتند عاشقان همه بعد از بلای تو❤
کعبه شکافت سینه ی خود را برای تو
یعنی فرائض است بعد از ولای تو❤
پروانه ی محبت حق پیله اش درید
آن پیله بود گوشه ی نرم عبای تو❤
همچون صدف که حافظ در گرانبهاست
کعبه شکافت سینه ی خود را برای تو❤
ای مروه ی حریم خدا خاک پای تو
کوه صفا کجاست ببیند صفای تو❤
دریا دوات گشت و قلم ها همه به صف...
یک ذره هم نشد بنویسد ثنای تو...❤
مانند تو به دامن سجاده می رود
روزی اگر خدا بنشیند به جای تو❤
قرآن بخوان به لهجه ی خود ای سفیر عشق
زیرا زمانه عاشق لحن و صدای تو❤
مردم هنوز معجزه از تو ندیده اند
خشکی و آب را بشکافد عصای تو❤
کوری چشم دشمن تو نقش عالم است
باشد رضای حق به خدا در رضای تو❤
شکر خدا که عشق در جان من دوید
مانند پیچکی که بپیچد به پای تو❤
این دل به نام و یاد نگاهت سند شده
باید قصیده ای ای بشود درهوای تو...❤
چشم جهان نما به پدر مادرش دهند
هر کس که سرمه می کند از ردپای تو❤
مانند یک غزل که خدایت سروده است
زیباست این اثر به خدا از خدای تو❤
جان علی طلب کن و پاپیچ مان بشو
آدم شویم حداقل با دعای تو❤
از حکمتت به فلسفه ی عمر می رسیم
ذکر هو الحکیم شد آب و غذای تو❤
هرگز نمیرد آنکه دلش را تو می بری
ثبت است در صحیفه ی دلها ولای تو❤
اعجاز یک نگاه تو در سینه ی من است
باشد که سینه را بشکافد عصای تو❤
شاید خدا برای خودش خواسته تورا
وقتی بهشت هدیه کند در ازای تو❤
زهرا تویی و حیدری و مصطفی تویی....
ایزد نشسته تا بنویسد صفای تو....❤
ما را که از ازل به تو تقدیم کرده اند
جانم طلب بکن , که بمیرم برای تو❤
آری خدا به خلقت تان ناز می کند
وقت دعا که میشنود ربنای تو❤
بگذشته ایم از سفر هفت شهر عشق
ماندیم در پناه تو در ابتدای تو❤
از بسکه وقف می کنی ای آسمان جود
شهر مدینه خیره شده بر عطای تو❤
از هر نظر تو عالی اعلای عالمی؛؛
؛ بهر کشیدنت چه کشیده خدای تو❤
خون سرت تلاطم دریای شیعه شد
محراب کوفه بود که شد کربلای تو❤
مانند فاطمه چه کسی رتبه دار هست
آنجا ذوالفقار شود پا به پای تو❤
هر کس که خواند نذر تو را می رود بهشت
دل از خدا ربوده مگر هل اتای تو❤
ما وصله ی نچسب ، تو آقا قبول کن
شاید شویم وصله ی روی عبای تو❤
حتی تصورش به خدا پوچ و باطل است
باغ بهشت را بخرم در ازای تو❤
شکر خدا که خاک مسیر شما شدم
شاید که بوسه ای بزنم بر عبای تو❤
از دستگاه تو شده اینک عزیز مصر
یوسف غریبه ایست که شد آشنای تو❤
ما پا به پای تو که نه جا پای تو که نه؛؛
؛؛ افتاده ایم یکسره از سر به پای تو؛/❤
با آب و دانه ی تو به معراج رفته اند
مرغان جلد خانه ی تو در هوای تو❤
دیدم درون جام شرابی نوشته بود
حالش خوش است هر که شود مبتلای تو❤
شرمنده ام که چشم تو بارانی است و من
بی اعتنا به اشک تو و های های تو❤
عیسی شدن که در حد و اندازه اش نبود
عیسی شد آن دمی که شدش مبتلای تو❤
نقل دعای بین نمازت شدن خوش است
بعد از نماز مغرب قبل از عشای تو❤
من خاک پای راه توام یا علی مدد
باید گذاشت قلب مرا زیر پای تو❤
من خوب دیده ام که خدا گریه می کند
با چاه و ناله و غم و با های های تو❤
ای کاش مرگ من برسد زود زود زود
تا بشنوم درون لحد لای لای تو❤
حافظ تمام شهرت خود را گرفته است
چون شمع از سرودن خود در وفای تو❤
وقتی که خواست ضربه زند اقتدا نمود
شمشیر سجده رفت پی سجده های تو❤
شاید خدا برای خودش خواسته تورا
وقتی بهشت هد
کعبه زبان گشوده به مدح و ثنای تو
عالم گم است در یم بی انتهای تو❤
پوشانده است جامه ی اوصاف بی بدیل
بر قامتت ز روز نخستین خدای تو❤
آنجا که مصطفی شب معراج رفته بود
باب سخن گشود خدا با صدای تو❤
هرگز کسی به درک مقامت نمی رسد
تنها نبی قدم بزند پای به پای تو❤
گفتی بلی و بعد خدا ذکر "یاعلی"
گفتند عاشقان همه بعد از بلای تو❤
کعبه شکافت سینه ی خود را برای تو
یعنی فرائض است بعد از ولای تو❤
پروانه ی محبت حق پیله اش درید
آن پیله بود گوشه ی نرم عبای تو❤
همچون صدف که حافظ در گرانبهاست
کعبه شکافت سینه ی خود را برای تو❤
ای مروه ی حریم خدا خاک پای تو
کوه صفا کجاست ببیند صفای تو❤
دریا دوات گشت و قلم ها همه به صف...
یک ذره هم نشد بنویسد ثنای تو...❤
مانند تو به دامن سجاده می رود
روزی اگر خدا بنشیند به جای تو❤
قرآن بخوان به لهجه ی خود ای سفیر عشق
زیرا زمانه عاشق لحن و صدای تو❤
مردم هنوز معجزه از تو ندیده اند
خشکی و آب را بشکافد عصای تو❤
کوری چشم دشمن تو نقش عالم است
باشد رضای حق به خدا در رضای تو❤
شکر خدا که عشق در جان من دوید
مانند پیچکی که بپیچد به پای تو❤
این دل به نام و یاد نگاهت سند شده
باید قصیده ای ای بشود درهوای تو...❤
چشم جهان نما به پدر مادرش دهند
هر کس که سرمه می کند از ردپای تو❤
مانند یک غزل که خدایت سروده است
زیباست این اثر به خدا از خدای تو❤
جان علی طلب کن و پاپیچ مان بشو
آدم شویم حداقل با دعای تو❤
از حکمتت به فلسفه ی عمر می رسیم
ذکر هو الحکیم شد آب و غذای تو❤
هرگز نمیرد آنکه دلش را تو می بری
ثبت است در صحیفه ی دلها ولای تو❤
اعجاز یک نگاه تو در سینه ی من است
باشد که سینه را بشکافد عصای تو❤
شاید خدا برای خودش خواسته تورا
وقتی بهشت هدیه کند در ازای تو❤
زهرا تویی و حیدری و مصطفی تویی....
ایزد نشسته تا بنویسد صفای تو....❤
ما را که از ازل به تو تقدیم کرده اند
جانم طلب بکن , که بمیرم برای تو❤
آری خدا به خلقت تان ناز می کند
وقت دعا که میشنود ربنای تو❤
بگذشته ایم از سفر هفت شهر عشق
ماندیم در پناه تو در ابتدای تو❤
از بسکه وقف می کنی ای آسمان جود
شهر مدینه خیره شده بر عطای تو❤
از هر نظر تو عالی اعلای عالمی؛؛
؛ بهر کشیدنت چه کشیده خدای تو❤
خون سرت تلاطم دریای شیعه شد
محراب کوفه بود که شد کربلای تو❤
مانند فاطمه چه کسی رتبه دار هست
آنجا ذوالفقار شود پا به پای تو❤
هر کس که خواند نذر تو را می رود بهشت
دل از خدا ربوده مگر هل اتای تو❤
ما وصله ی نچسب ، تو آقا قبول کن
شاید شویم وصله ی روی عبای تو❤
حتی تصورش به خدا پوچ و باطل است
باغ بهشت را بخرم در ازای تو❤
شکر خدا که خاک مسیر شما شدم
شاید که بوسه ای بزنم بر عبای تو❤
از دستگاه تو شده اینک عزیز مصر
یوسف غریبه ایست که شد آشنای تو❤
ما پا به پای تو که نه جا پای تو که نه؛؛
؛؛ افتاده ایم یکسره از سر به پای تو؛/❤
با آب و دانه ی تو به معراج رفته اند
مرغان جلد خانه ی تو در هوای تو❤
دیدم درون جام شرابی نوشته بود
حالش خوش است هر که شود مبتلای تو❤
شرمنده ام که چشم تو بارانی است و من
بی اعتنا به اشک تو و های های تو❤
عیسی شدن که در حد و اندازه اش نبود
عیسی شد آن دمی که شدش مبتلای تو❤
نقل دعای بین نمازت شدن خوش است
بعد از نماز مغرب قبل از عشای تو❤
من خاک پای راه توام یا علی مدد
باید گذاشت قلب مرا زیر پای تو❤
من خوب دیده ام که خدا گریه می کند
با چاه و ناله و غم و با های های تو❤
ای کاش مرگ من برسد زود زود زود
تا بشنوم درون لحد لای لای تو❤
حافظ تمام شهرت خود را گرفته است
چون شمع از سرودن خود در وفای تو❤
وقتی که خواست ضربه زند اقتدا نمود
شمشیر سجده رفت پی سجده های تو❤
شاید خدا برای خودش خواسته تورا
وقتی بهشت هد
۴۹.۹k
۲۹ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.