قسمت اول۰⭐ حتما بخونید ⭐
قسمت اول۰⭐ حتما بخونید ⭐
🌴 دعوت میکنم با خواندن این متن مهمان ویژهی یک شهید شوید...🌴
آن طور که خودش تعریف میکرد از سادات و اهل تهران بود و پدرش از تجار بازار تهران .
علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقش به شهداء، حجرهی پدر را ترک کرد و به همراه بچههای تفحص لشکر27 محمد رسول الله (ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شد.
یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان.
بعد از چند ماه، خانه ای در اهواز اجاره کرد و همسرش را هم با خود همراه کرد.
یکی دو سالی گذشته بود و او و همسرش این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندند. سفرهی سادهای پهن میشد اما دلشان، از یاد خدا شاد بود و زندگیشان، با عطر شهداء عطرآگین.
تا اینکه...
تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسر عمویش که از بازاریهای تهران بودند برای کاری به اهواز آمدهاند و مهمان آنان خواهند شد.
آشوبی در دلش پیدا شد.حقوق بچهها چند ماهی میشد که از تهران نرسیده بود و او این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بود.... نمیخواست شرمندهی اقوامش شود.
با همان حال به محل کارش رفت و با بچهها عازم شلمچه شد.
بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهداء
🌴 دعوت میکنم با خواندن این متن مهمان ویژهی یک شهید شوید...🌴
آن طور که خودش تعریف میکرد از سادات و اهل تهران بود و پدرش از تجار بازار تهران .
علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقش به شهداء، حجرهی پدر را ترک کرد و به همراه بچههای تفحص لشکر27 محمد رسول الله (ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شد.
یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان.
بعد از چند ماه، خانه ای در اهواز اجاره کرد و همسرش را هم با خود همراه کرد.
یکی دو سالی گذشته بود و او و همسرش این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندند. سفرهی سادهای پهن میشد اما دلشان، از یاد خدا شاد بود و زندگیشان، با عطر شهداء عطرآگین.
تا اینکه...
تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسر عمویش که از بازاریهای تهران بودند برای کاری به اهواز آمدهاند و مهمان آنان خواهند شد.
آشوبی در دلش پیدا شد.حقوق بچهها چند ماهی میشد که از تهران نرسیده بود و او این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بود.... نمیخواست شرمندهی اقوامش شود.
با همان حال به محل کارش رفت و با بچهها عازم شلمچه شد.
بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهداء
۶۴۲
۰۲ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.