لمس باید کرد؛ دردی را که عاشق می کشد
لمس باید کرد؛ دردی را که عاشق می کشد
رنج سرخی را که گلبرگ شقایق می کشد
درک باید کرد، شب های بلند و سرد را
استخوان دردی که عاشق، آن دقایق می کشد
طعم تلخ زهر، در کابوس را باید چشید
کام تلخی را ،که با لمس حقایق می کشد
حس تنهایی وخاموشی شمع رو به باد
رشد بغض بی امانی را که تا دق می کشد
خوب باید دید، حال وروز هر دلداده را
پیچ و تابی را که شب ، تا صبح صادق می کشد
عشق، طوفان است و عاشق، چون غریقی ناامید
انتظاری سخت ؛ با امید قایق می کشد..
رنج سرخی را که گلبرگ شقایق می کشد
درک باید کرد، شب های بلند و سرد را
استخوان دردی که عاشق، آن دقایق می کشد
طعم تلخ زهر، در کابوس را باید چشید
کام تلخی را ،که با لمس حقایق می کشد
حس تنهایی وخاموشی شمع رو به باد
رشد بغض بی امانی را که تا دق می کشد
خوب باید دید، حال وروز هر دلداده را
پیچ و تابی را که شب ، تا صبح صادق می کشد
عشق، طوفان است و عاشق، چون غریقی ناامید
انتظاری سخت ؛ با امید قایق می کشد..
۹۷۴
۲۶ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.