قسمت دهم
قسمت دهم
کیویا
همه گیج شده بودیم.تا حالا ندیدم یوکیو نسبت به دختری واکنش نشون بده ولی در برابر این دختره کلا کولی بازی در آورد که الان دلیلش معلوم میشه. کلود با چهره درهمش و لحن کوبندش گفت:((توضیح بده دوموتو یوکیو...یه توضیح کامل!))یوکیو به کفشاش خیره شد و گفت: آخه چی بگم کلود؟من...من..عاشقش بودم!با این حرفش از تعجب دهنم به زمین چسبید،یعنی یوکیو اون دخترو با اون رفتار زنندش دوست داشت؟ولی پس چرا...تاکشی فکرمو به زبون آورد:پس چرا اینجوری باهات رفتار کرد؟از خداشم باشه تو عاشقش بشی!با شرمندگی و برق اشک چشماش گفت:تقصیر من بود...نه نه همش به خاطر اون بود!هیده ابروهاشو بالا انداخت و پرسید:اون؟
_خواهرش
من و ماساکی با هماهنگی گفتیم:خواهرش؟!
_آره اون باعثش شد
یه تای ابرومو بالا انداختمو گفتم:خب خب داره جالب...ولی با دیدن نگاه یوکیو که بین دو نفر در گردش بود،حرفم ادامه ندادمو به سمت مسیر نگاهش چرخیدم. خدای من اون...اون یامادا میومی بود،معروفترین مدلی که همه میشناختنش. یوکیو نفس نفس میزد و رنگش پریده بود. هیده تکونش داد و داد زد:یوکی...یوکی...یوکیو. . .دوموتو یوکیو چت شده؟با این کار هیده میومی چان با لبخند به سمتمون اومد و با ذقگفت:واقعا خودتی یوکیو کون؟وقتی بغلش کرد یوکیو به خودش اومدو هلش داد. شونه های میومی چانو گرفتمو با پرخاش گفتم:یوکیو این کارا یعنی چی؟با نفرت به میومی چان نگاه کردو زیر لب گفت:میرم دنبال سایو!کلود بازوشو گرفتو گفت:هیچ جا نمیری فهمیدی؟تحکم صداش فوقالعاده قوی بود ولی یوکیو خیلی غیر منتظره بازوی خودشو آزاد کردو داد زد:میرممم...
سایومی
با حرفای هیراکی آروم شده بودم،باهش گفتم:هیرا سان ای کاش تو خواهرم بودی!هیراکی خندید و گفت:او سایو چان عزیزم بیخیالش شو. لبخند زدمو سرمو به شونش تکیه دادم...واقعا دوسش داشتم. توی راهرو بی توجه به اطراف راه میرفتیم که صداش منو سر جام میخکوب کرد:هوممم پس بگو چرا یوکیو کون یکدفعه فرار کرد...همش به خاطر تو بود!سلام...سایو!میومی؟نه آخه چرا اون...اینجا!وای خدای من!
_نههههههه
ادامه دارد...
#ww
کیویا
همه گیج شده بودیم.تا حالا ندیدم یوکیو نسبت به دختری واکنش نشون بده ولی در برابر این دختره کلا کولی بازی در آورد که الان دلیلش معلوم میشه. کلود با چهره درهمش و لحن کوبندش گفت:((توضیح بده دوموتو یوکیو...یه توضیح کامل!))یوکیو به کفشاش خیره شد و گفت: آخه چی بگم کلود؟من...من..عاشقش بودم!با این حرفش از تعجب دهنم به زمین چسبید،یعنی یوکیو اون دخترو با اون رفتار زنندش دوست داشت؟ولی پس چرا...تاکشی فکرمو به زبون آورد:پس چرا اینجوری باهات رفتار کرد؟از خداشم باشه تو عاشقش بشی!با شرمندگی و برق اشک چشماش گفت:تقصیر من بود...نه نه همش به خاطر اون بود!هیده ابروهاشو بالا انداخت و پرسید:اون؟
_خواهرش
من و ماساکی با هماهنگی گفتیم:خواهرش؟!
_آره اون باعثش شد
یه تای ابرومو بالا انداختمو گفتم:خب خب داره جالب...ولی با دیدن نگاه یوکیو که بین دو نفر در گردش بود،حرفم ادامه ندادمو به سمت مسیر نگاهش چرخیدم. خدای من اون...اون یامادا میومی بود،معروفترین مدلی که همه میشناختنش. یوکیو نفس نفس میزد و رنگش پریده بود. هیده تکونش داد و داد زد:یوکی...یوکی...یوکیو. . .دوموتو یوکیو چت شده؟با این کار هیده میومی چان با لبخند به سمتمون اومد و با ذقگفت:واقعا خودتی یوکیو کون؟وقتی بغلش کرد یوکیو به خودش اومدو هلش داد. شونه های میومی چانو گرفتمو با پرخاش گفتم:یوکیو این کارا یعنی چی؟با نفرت به میومی چان نگاه کردو زیر لب گفت:میرم دنبال سایو!کلود بازوشو گرفتو گفت:هیچ جا نمیری فهمیدی؟تحکم صداش فوقالعاده قوی بود ولی یوکیو خیلی غیر منتظره بازوی خودشو آزاد کردو داد زد:میرممم...
سایومی
با حرفای هیراکی آروم شده بودم،باهش گفتم:هیرا سان ای کاش تو خواهرم بودی!هیراکی خندید و گفت:او سایو چان عزیزم بیخیالش شو. لبخند زدمو سرمو به شونش تکیه دادم...واقعا دوسش داشتم. توی راهرو بی توجه به اطراف راه میرفتیم که صداش منو سر جام میخکوب کرد:هوممم پس بگو چرا یوکیو کون یکدفعه فرار کرد...همش به خاطر تو بود!سلام...سایو!میومی؟نه آخه چرا اون...اینجا!وای خدای من!
_نههههههه
ادامه دارد...
#ww
۲.۸k
۲۹ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.