یک روز من هم باید دختری داشته باشم.
یک روز من هم باید دختری داشته باشم.
یک دختر که دستش را بگیرم ببرم پارک و او مثل بچه گی های مادرش روی شیب سرسره بالا برود و بعد که حسابی پیرش در آمد سر بخورد پایین.
یک دختر که برای موهایش پاپیون های خال خالی بخرم و وقت خوردن بستنی دهانش را پاک کنم. یک دختر که از من بت نسازد و فکر نکند من یگانه جهانم. مرا ببینید با همه ضعف ها و قوت هایم.
یک دختر که وقت عاشقیش مرا بنشاند روی تخت در اتاقش را ببندد و عکس او را توی موبایلش نشانم دهد.
یک دختر که با تمام وجود عاشقی کند. از زنانگی اش لذت ببرد و اجازه ندهد کسی، حالا هر کس که می خواهد باشد روزهای او را تاریک و تیره کند.
یک دختر که بعدها بنشینیم و با هم چیزکی بخوریم و حرف ها بزنیم از روزهای رفته.
یک روزی اگر دنیا برمدار موافق بگردد می داند که من سهم یک دختر را از او طلب دارم...
یک دختر که دستش را بگیرم ببرم پارک و او مثل بچه گی های مادرش روی شیب سرسره بالا برود و بعد که حسابی پیرش در آمد سر بخورد پایین.
یک دختر که برای موهایش پاپیون های خال خالی بخرم و وقت خوردن بستنی دهانش را پاک کنم. یک دختر که از من بت نسازد و فکر نکند من یگانه جهانم. مرا ببینید با همه ضعف ها و قوت هایم.
یک دختر که وقت عاشقیش مرا بنشاند روی تخت در اتاقش را ببندد و عکس او را توی موبایلش نشانم دهد.
یک دختر که با تمام وجود عاشقی کند. از زنانگی اش لذت ببرد و اجازه ندهد کسی، حالا هر کس که می خواهد باشد روزهای او را تاریک و تیره کند.
یک دختر که بعدها بنشینیم و با هم چیزکی بخوریم و حرف ها بزنیم از روزهای رفته.
یک روزی اگر دنیا برمدار موافق بگردد می داند که من سهم یک دختر را از او طلب دارم...
۱.۳k
۰۵ آبان ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.