عهد کردم که اگر دست کسی لمسم کرد
عهد کردم که اگر دست کسی لمسم کرد
کولیِ دشت شَوَم، معرکه آغاز کنم...!
در دلم آهنِ تفتیدهی بسیاری هست
وای ازآن دَم که بخواهم دهنی باز کنم!
آنچنان مست کنم روح بچرخد در من
آنچنان نعره زنم سقف زمین چاک شود!
آنچنان شانه بلرزانم و هِی هِی بکنم
که برای همهی دشت خطرناک شود...!
این تهوع که مرا هست، تو را خواهد کُشت
آنچه من خوردهام از حدِ خودم بیشتر است!
میرود بمبِ دلم فاجعه آغاز کند...
هر کسی دورتر است، عاقبتاندیشتر است!
کولیِ دشت شَوَم، معرکه آغاز کنم...!
در دلم آهنِ تفتیدهی بسیاری هست
وای ازآن دَم که بخواهم دهنی باز کنم!
آنچنان مست کنم روح بچرخد در من
آنچنان نعره زنم سقف زمین چاک شود!
آنچنان شانه بلرزانم و هِی هِی بکنم
که برای همهی دشت خطرناک شود...!
این تهوع که مرا هست، تو را خواهد کُشت
آنچه من خوردهام از حدِ خودم بیشتر است!
میرود بمبِ دلم فاجعه آغاز کند...
هر کسی دورتر است، عاقبتاندیشتر است!
۲.۰k
۰۹ آبان ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.