چقدر دلتنگ خودمم
چقدر دلتنگ خودمم
دلتنگ شادی هایی
که شب و روزم را
به رنگ گل های بهاری میکرد
دلتنگ جوانیم هستم که با او گذشت
حالا
به رسم روزگار
با دست هایی که زانو هایم را بغل کرده است
برای آن همه شادی
فاتحه میخوانم و اشک میریزم
دلتنگ شادی هایی
که شب و روزم را
به رنگ گل های بهاری میکرد
دلتنگ جوانیم هستم که با او گذشت
حالا
به رسم روزگار
با دست هایی که زانو هایم را بغل کرده است
برای آن همه شادی
فاتحه میخوانم و اشک میریزم
۲.۵k
۱۴ آبان ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.