تا حالا به کلمه ی جانم دقت کرده اید؟!
تا حالا به کلمه ی جانم دقت کرده اید؟!
اصولاً ما دو نوع جانم داریم...یکی جانمان فدای جان دادن می شود تا بگوییم و دیگری جان می دهیم تا بگوییم...
گاهی اوقات جانم تکه کلام آدم هاست یعنی مهم نیست تو چه می گویی هاا، آنها می گویند جانم؟!
اما گاهی آدم ها نه از سر عادت اما وقتی جانم می گویند یعنی جان و دلم فدایت، بگو...! و خب چه خوب است این جانم... :)
تصورش را بکنید بعد یه مدت نسبتاً طولانی دوستتان را دیده اید و صدایش می کنید فلانی و او با محبت به جای چته و هان جانم به ریشتان می بندد و شما هم که وجب به وجب آسمان را با یک قالیچه ی سلیمان سیر می کنید...
یا فرض کنید که به خشکبار فروشی رفته اید و بعد از گفتن لیست بالا و بلند خریدتان فروشنده می گوید:جاانم؟!و آنوقت است که دلتان می خواهد کل وسایل مغازه را در سر مبارک خودتان که نه در سر حالا به فرض کچل آن مردک بی نزاکت فروشنده بزنید و روح پر فتوهش را مورد عنایت قرار می دهید و یک جانم و زهرماری هم در دلتان بیخ ریشش می بندید...!
یا فرض کنید خسته از محل کار، مدرسه یا هرجای دیگری به خانه آمدید و با بدبختی که حتی از خستگی نمی توانی دهانت را باز کنی می گویی مادر؟ و صدای پر عشقش را می شنوی که می گوید جان دل مادر؟! و آنموقع است که گور پدری در کلاه گشادی می چپانید می گذاریدش بر طاق سر خستگی و به مثال پی نخود سیاه می فرستی اش و می گویی:گور پدر خستگی جان دل مادر که می شنوم خستگی کجاست؟
آدم ها این جانم ها را در شرایط مختلف بیخ ریشمان می چسبانند و حالا شاید واقعی یا شاید هم از سر عادت...ولی یک چیز می گویم گوشواره کن و آویزه ی گوشهات کن...ما آدم ها عجیب جانمان برای این جانم ها می رود...از سر عادت به ما جانم نگویید...آدمیم، باور می کنیم...😊
🎈 ❤ ️🎈
|ستاره
اصولاً ما دو نوع جانم داریم...یکی جانمان فدای جان دادن می شود تا بگوییم و دیگری جان می دهیم تا بگوییم...
گاهی اوقات جانم تکه کلام آدم هاست یعنی مهم نیست تو چه می گویی هاا، آنها می گویند جانم؟!
اما گاهی آدم ها نه از سر عادت اما وقتی جانم می گویند یعنی جان و دلم فدایت، بگو...! و خب چه خوب است این جانم... :)
تصورش را بکنید بعد یه مدت نسبتاً طولانی دوستتان را دیده اید و صدایش می کنید فلانی و او با محبت به جای چته و هان جانم به ریشتان می بندد و شما هم که وجب به وجب آسمان را با یک قالیچه ی سلیمان سیر می کنید...
یا فرض کنید که به خشکبار فروشی رفته اید و بعد از گفتن لیست بالا و بلند خریدتان فروشنده می گوید:جاانم؟!و آنوقت است که دلتان می خواهد کل وسایل مغازه را در سر مبارک خودتان که نه در سر حالا به فرض کچل آن مردک بی نزاکت فروشنده بزنید و روح پر فتوهش را مورد عنایت قرار می دهید و یک جانم و زهرماری هم در دلتان بیخ ریشش می بندید...!
یا فرض کنید خسته از محل کار، مدرسه یا هرجای دیگری به خانه آمدید و با بدبختی که حتی از خستگی نمی توانی دهانت را باز کنی می گویی مادر؟ و صدای پر عشقش را می شنوی که می گوید جان دل مادر؟! و آنموقع است که گور پدری در کلاه گشادی می چپانید می گذاریدش بر طاق سر خستگی و به مثال پی نخود سیاه می فرستی اش و می گویی:گور پدر خستگی جان دل مادر که می شنوم خستگی کجاست؟
آدم ها این جانم ها را در شرایط مختلف بیخ ریشمان می چسبانند و حالا شاید واقعی یا شاید هم از سر عادت...ولی یک چیز می گویم گوشواره کن و آویزه ی گوشهات کن...ما آدم ها عجیب جانمان برای این جانم ها می رود...از سر عادت به ما جانم نگویید...آدمیم، باور می کنیم...😊
🎈 ❤ ️🎈
|ستاره
۲.۱k
۱۴ آبان ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.