گرچه دل کندی و رفتی وفراموش نشد
گرچه دل کندی و رفتی وفراموش نشد
خاطرو یاد دلت لحظه ای خاموش نشد
گرچه با رفتن خود شعله برافروخته ای
تب آن شعله ولی آتش آغوش نشد
گرچه مجبورشدی ، دل بکنی از دل ما
این دل ازچهره هرساحره مدهوش نشد
گرچه تن جای دگربود و دلت جای دگر
حسرتی مانده ! دلم با تو همآغوش نشد
گرچه هرتکه ازعشقت به دلم جامانده
دردلم ذره ای ازعشق تو مخدوش نشد
گرچه دل ، خسته ازاین داغ فراقست ولی
لحظه ای عشق تو درخاطره بی جوش نشد
خاطرو یاد دلت لحظه ای خاموش نشد
گرچه با رفتن خود شعله برافروخته ای
تب آن شعله ولی آتش آغوش نشد
گرچه مجبورشدی ، دل بکنی از دل ما
این دل ازچهره هرساحره مدهوش نشد
گرچه تن جای دگربود و دلت جای دگر
حسرتی مانده ! دلم با تو همآغوش نشد
گرچه هرتکه ازعشقت به دلم جامانده
دردلم ذره ای ازعشق تو مخدوش نشد
گرچه دل ، خسته ازاین داغ فراقست ولی
لحظه ای عشق تو درخاطره بی جوش نشد
۲.۷k
۲۲ آبان ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.