ساقی تو شراب لامکان را
ساقی تو شراب لامکان را
آن نام و نشان بینشان را
بفزا که فزایش روانی
سرمست و روانه کن روان را
یک بار دگر بیا درآموز
ساقی گشتن تو ساقیان را
چون چشمه بجوش از دل سنگ
بشکن تو سبوی جسم و جان را
عشرت ده عاشقان می را
حسرت ده طالبان نان را
نان معماریست حبس تن را
می بارانیست باغ جان را
بستم سر سفره زمین را
بگشا سر خم آسمان را
بربند دو چشم عیب بین را
بگشای دو چشم غیب دان را
تا مسجد و بتکده نماند
تا نشناسیم این و آن را
خاموش که آن جهان خاموش
در بانگ درآرد این جهان را
حضرت مولانا
آن نام و نشان بینشان را
بفزا که فزایش روانی
سرمست و روانه کن روان را
یک بار دگر بیا درآموز
ساقی گشتن تو ساقیان را
چون چشمه بجوش از دل سنگ
بشکن تو سبوی جسم و جان را
عشرت ده عاشقان می را
حسرت ده طالبان نان را
نان معماریست حبس تن را
می بارانیست باغ جان را
بستم سر سفره زمین را
بگشا سر خم آسمان را
بربند دو چشم عیب بین را
بگشای دو چشم غیب دان را
تا مسجد و بتکده نماند
تا نشناسیم این و آن را
خاموش که آن جهان خاموش
در بانگ درآرد این جهان را
حضرت مولانا
۶۴۹
۰۶ آذر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.