من صبورم امابه خدا دست خودم نیست اگرمی رنجم
من صبورم امابه خدا دست خودم نیست اگرمی رنجم
یا اگر شادی زیبای تو رابه غم غربت چشمان خودم میبندم
من صبورم اماچه قدَر با همه ی عاشقی ام محزونم
و به یاد همه ی خاطره های گل سرخ
مثل یک شبنم افتاده ز غم مغمومم
من صبورم امابی دلیل از قفس کهنه ی شب می ترسم
بی دلیل از همه ی تیرگی رنگ غروب
و چراغی که تو را از شب متروک دلم دور کند
من صبورم
اماآه ، این بغض گران
صبر چه می داند چیست
یا اگر شادی زیبای تو رابه غم غربت چشمان خودم میبندم
من صبورم اماچه قدَر با همه ی عاشقی ام محزونم
و به یاد همه ی خاطره های گل سرخ
مثل یک شبنم افتاده ز غم مغمومم
من صبورم امابی دلیل از قفس کهنه ی شب می ترسم
بی دلیل از همه ی تیرگی رنگ غروب
و چراغی که تو را از شب متروک دلم دور کند
من صبورم
اماآه ، این بغض گران
صبر چه می داند چیست
۳.۸k
۰۸ آذر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.