دلم بشكنه حرفى نيست
دلم بشكنه حرفى نيست
حقيقت رو ازت ميخوام
بهم راحت بگو ميرى
حالا كه سرده روياهام
نميدونم كجا بود كه دلت رو دادى دست اون
خودن خورشيد شدى بى من منم دلتنگى بارون
يبار فكر منم كن كه دلم داغون داغونه
تو مبرى عاقبت با اون كه دستام خالى ميمونه
حرف نيست از مازيار فلاحى
حقيقت رو ازت ميخوام
بهم راحت بگو ميرى
حالا كه سرده روياهام
نميدونم كجا بود كه دلت رو دادى دست اون
خودن خورشيد شدى بى من منم دلتنگى بارون
يبار فكر منم كن كه دلم داغون داغونه
تو مبرى عاقبت با اون كه دستام خالى ميمونه
حرف نيست از مازيار فلاحى
۱۷۸
۰۴ خرداد ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.