خدایا سلام
خدایا سلام
چندیست فکر من درگیر است
که از هبوت تخم حسد و کینه را
ادم به سینه ما نهاده است
شک بر پیامبر گناه است ولی
گر داستان سیب و حوا را باور کنیم
ادم از اول سست اراده بوده است
بعد از رانده شدن ز بهشت بازهم
گناه دیگری کرده است
بجای وحدت و دوستی
بین فرزندان خود نفاق انداخته
به قابیلش زمین داد و کار کشت
زمین شخم زدن بذر کاشتن
عرق ریختن گندم برداشتن
که باهر بلا چو طوفان و باد
تمام محصول میرفت به باد
ولی هابیل را داد گوسفند
چریدن میان دشت ولمیدن
بر درخت
ز زایش گله اش پر بار بود
ز نعمت هابیل ما سیراب بود
سرانجام وقت اهدای پیشکش رسید
هابیل غنی بود و مهربان
قابیل از فقر ناتوان
هابیل گوسفند چاق و فربه داد
قابیل جز مشتی گندم چیزی نداد
نه انکه قابیل تورا دوست نداشت
او در چنته اش چیزی نداشت
خدایاااااا
چرا خشم کردی به او
ندیدی که اوضاع او چقدر با برادر فرق داشت؟
چرا تخم این کینه را به شکل حسد
به قابیل دادی که مالی نداشت؟
و دستان قابیل الوده شد
هابیل هم کشته شد
قابیل اشک میریخت و فرقها میشمرد
ز ترسش برادر به خاک میسپرد
کاش ادم به انها یاد داده بود
که باهم کنند کشت و کار
که باهم برند گوسفندان را دشتزار
اگر اینچنین کرده بود
هم اکنون در جهان جنگ نبود
نمیدانم چه بوده حکمتت بر زمین
ولی هر چه هست تمامش میکنی؟
قبل از انکه نابود شود سرزمین!!
#شعر_و_دکلمه_بانو_بیتا_اتراک
چندیست فکر من درگیر است
که از هبوت تخم حسد و کینه را
ادم به سینه ما نهاده است
شک بر پیامبر گناه است ولی
گر داستان سیب و حوا را باور کنیم
ادم از اول سست اراده بوده است
بعد از رانده شدن ز بهشت بازهم
گناه دیگری کرده است
بجای وحدت و دوستی
بین فرزندان خود نفاق انداخته
به قابیلش زمین داد و کار کشت
زمین شخم زدن بذر کاشتن
عرق ریختن گندم برداشتن
که باهر بلا چو طوفان و باد
تمام محصول میرفت به باد
ولی هابیل را داد گوسفند
چریدن میان دشت ولمیدن
بر درخت
ز زایش گله اش پر بار بود
ز نعمت هابیل ما سیراب بود
سرانجام وقت اهدای پیشکش رسید
هابیل غنی بود و مهربان
قابیل از فقر ناتوان
هابیل گوسفند چاق و فربه داد
قابیل جز مشتی گندم چیزی نداد
نه انکه قابیل تورا دوست نداشت
او در چنته اش چیزی نداشت
خدایاااااا
چرا خشم کردی به او
ندیدی که اوضاع او چقدر با برادر فرق داشت؟
چرا تخم این کینه را به شکل حسد
به قابیل دادی که مالی نداشت؟
و دستان قابیل الوده شد
هابیل هم کشته شد
قابیل اشک میریخت و فرقها میشمرد
ز ترسش برادر به خاک میسپرد
کاش ادم به انها یاد داده بود
که باهم کنند کشت و کار
که باهم برند گوسفندان را دشتزار
اگر اینچنین کرده بود
هم اکنون در جهان جنگ نبود
نمیدانم چه بوده حکمتت بر زمین
ولی هر چه هست تمامش میکنی؟
قبل از انکه نابود شود سرزمین!!
#شعر_و_دکلمه_بانو_بیتا_اتراک
۶۶۲
۱۲ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.