روزهایی می رسد
روزهایی می رسد
که آدم حوصله هیج چیز را ندارد
حتی، حوصله ی خودش را
دلش می خواهد پشت کند به تمااام دنیا
زانو هایش را در آغوش بگیرد
هی تکان بخورد
هی تکان بخورد
تا ته نشین شود هر آنچه در درونش رنگ غم دارد
به دنیا بگوید
بگوید که نمیشود آدم همیشه قهرمان زندگی اش باشد
آدم یک جاهایی کم می آورد
تمام می شود
بگوید به دنیا
بگوید که آدم یک جاهایی در زندگی اش هست که
"هی نمی شود"
مثلا
هی نمیشود لبخند بزند
هی نمیشود صبر کند
هی نمی شود...
و این
هی نمیشود هایش
دمار از روزگارش در می آورد
که آدم حوصله هیج چیز را ندارد
حتی، حوصله ی خودش را
دلش می خواهد پشت کند به تمااام دنیا
زانو هایش را در آغوش بگیرد
هی تکان بخورد
هی تکان بخورد
تا ته نشین شود هر آنچه در درونش رنگ غم دارد
به دنیا بگوید
بگوید که نمیشود آدم همیشه قهرمان زندگی اش باشد
آدم یک جاهایی کم می آورد
تمام می شود
بگوید به دنیا
بگوید که آدم یک جاهایی در زندگی اش هست که
"هی نمی شود"
مثلا
هی نمیشود لبخند بزند
هی نمیشود صبر کند
هی نمی شود...
و این
هی نمیشود هایش
دمار از روزگارش در می آورد
۱.۷k
۱۳ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.