خانه

مطالب جدید

مطالب محبوب

عربي

دانلود اپلیکیشن

وبلاگ

سوالات متداول

درباره ما

قوانین

دسته بندی ها

nadiahajirahimloo

خسته شدم از بس که اعتماد کردم

ویسگون

خسته شدم از بس که اعتماد کردم

خسته شدم از بس که اعتماد کردم

ویسگون

۴.۱k

۲۶ بهمن ۱۳۹۵

nadiahajirahimloo

دیدگاه ها (۱)

هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.

میخوای بغلش کنی اما دیگه حتی نمیتونی لمسش کنی

میخوای بغلش کنی اما دیگه حتی نمیتونی لمسش کنی

nadiahajirahimloo

تو روزایی هستم که خسته از خودمم

تو روزایی هستم که خسته از خودمم

nadiahajirahimloo

من یه تاریکی هایی دارم که باتوبه نور میرسه

من یه تاریکی هایی دارم که باتوبه نور میرسه

nadiahajirahimloo

چه زمستانی بود سردوبیروه مثل تو

چه زمستانی بود سردوبیروه مثل تو

nadiahajirahimloo

خسته شدم از بس به زور خندیدم

خسته شدم از بس به زور خندیدم

خسته شدم از بس سینگل موندن و پادشاهی کردم

خسته شدم از بس سینگل موندن و پادشاهی کردم

حقیقتا از بس خانوادم گفتن نخور بسه چاق شدی خسته شدم

حقیقتا از بس خانوادم گفتن نخور بسه چاق شدی خسته شدم

خسته شدم از بس تظاهر کردم خوشحالم بابا میخوام داد بزنم بگ

خسته شدم از بس تظاهر کردم خوشحالم بابا میخوام داد بزنم بگ

خسته شدم از بس آدم ها بهم اضطراب رفتنشون رو دادن.

خسته شدم از بس آدم ها بهم اضطراب رفتنشون رو دادن.

اصلا حمایت نمیکنید خسته شدم از بس گفتم خوب من دیگه از وی

اصلا حمایت نمیکنید خسته شدم از بس گفتم خوب من دیگه از وی

خسته شدم از اهمیت ندادن از بی توجهی از خیانت از اعتماد اش

خسته شدم از اهمیت ندادن از بی توجهی از خیانت از اعتماد اش

فقط ب خودت اعتماد کن و بس👍

فقط ب خودت اعتماد کن و بس👍

حقیقت اینکه من اونی نیستم که فکر می کردم؛و خسته شدم از بس

حقیقت اینکه من اونی نیستم که فکر می کردم؛و خسته شدم از بس

دیگه از بس استعداد دیدم خسته شدم🔮🖇

دیگه از بس استعداد دیدم خسته شدم🔮🖇

vatican.company

نصب برنامه ویسگون