برای گفتن من ، شعر هم به گل مانده
برای گفتن من ، شعر هم به گل مانده
نمانده عمری و صد ها سخن به دل مانده
صدا که مرهم فریاد بود زخم مرا
به پیش درد عظیم دلم خجل مانده
از دست عزیزان چه بگویم گله ای نیست
گله ای نیست
گر هم گله ای هست دگر حوصله ای نیست،
حوصله ای نیست،حوصله ای نیست..
سر گرم به خود زخم زدن در همه عمرم
هر لحظه ، هر لحظه جز این دست مرا مشغله ای نیست
دیریست که از خانه خرابان جهانم
بر سقف فرو ریخته ام چلچله ای نیست چلچله ای نیست
در حسرت دیدار تو آواره ترینم
هر چند که تا منزل تو ، فاصله ای نیست
فاصله ای نیست
#اردلان_سرافراز
نمانده عمری و صد ها سخن به دل مانده
صدا که مرهم فریاد بود زخم مرا
به پیش درد عظیم دلم خجل مانده
از دست عزیزان چه بگویم گله ای نیست
گله ای نیست
گر هم گله ای هست دگر حوصله ای نیست،
حوصله ای نیست،حوصله ای نیست..
سر گرم به خود زخم زدن در همه عمرم
هر لحظه ، هر لحظه جز این دست مرا مشغله ای نیست
دیریست که از خانه خرابان جهانم
بر سقف فرو ریخته ام چلچله ای نیست چلچله ای نیست
در حسرت دیدار تو آواره ترینم
هر چند که تا منزل تو ، فاصله ای نیست
فاصله ای نیست
#اردلان_سرافراز
۷.۵k
۱۵ خرداد ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.