چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهایست،ببین مرگ مرا در
چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهایست،ببین مرگ مرا در خویش که مرگ من تماشایست، مرا در اوج میخواهی تماشا کن تماشا کن، دروغین بودم از دیروز مرا امروز تماشا کن...در این دنیا که حتی ابر نمیگرید به حال ما، همه از من گریزانند تو هم بگذراز این تنها.فقط اسمی به جا مانده از آنچه بودم و هستم، دلم چون دفتر خالی قلم خشکیده در دستم، گره افتاده در کارم به خود کرده گرفتارم، به جز در خود فرو رفتن چه راهی پیش رو دارم...
۸۹۹
۱۵ خرداد ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.