حکایت زنان سرزمینم:
حکایت زنان سرزمینم:
مردی میخواست زنش را طلاق بدهد، دوستش علت را جویا شد و او گفت: این زن از روز اول میخواست من را عوض کند... مرا وادار کرد سیگار را ترک کنم... لباس بهتر بپوشم، قماربازی نکنم، در سهام سرمایه گذاری کنم و...
دوستش گفت اینها که میگویی چیز بدی نیست!
مرد گفت: ولی حالا حس میکنم که دیگر این زن در شان من نیست!!!
مردی میخواست زنش را طلاق بدهد، دوستش علت را جویا شد و او گفت: این زن از روز اول میخواست من را عوض کند... مرا وادار کرد سیگار را ترک کنم... لباس بهتر بپوشم، قماربازی نکنم، در سهام سرمایه گذاری کنم و...
دوستش گفت اینها که میگویی چیز بدی نیست!
مرد گفت: ولی حالا حس میکنم که دیگر این زن در شان من نیست!!!
۲.۱k
۱۵ خرداد ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.