داستان ازعشق تا اغوش :
داستان ازعشق تا اغوش :
گفت دوستت دارم بگذار ببوسمت. .
گفت گرمی دستانت به من ارامش میده هردیدار به رسم اشنایی بگذار دستهایت رابفشارم. .
بعدازکمی گفت مگر من مالک قلبت نیستم . . .دخترباحیجان گفت اری. . پسرک گفت پس بگذار تپش قلبم را حس کنم. .
دخترک سکوت کرد وچیزی نگفت. .
.
.
.
چندی گذشت و پسرک ازطعمه اش استفاده بیشتری میخواست
به دخترگفت تو چرا هرروز ادعای این را داری که وجودت رافدای من میکنی. .
دخترک باگریه گفت دروغ نگفتم ماله تو. .
پسرک گفت پس بگذار در وجودت انقدر اغشته شوم که تاجایی که حس کنم تمامی تو ازان من است. .
دخترک میترسید. . حیایش چشمهایش را ارام بست وخود را دراغوش پسر رهاکرد. .
پسرک با نفس های مکررش و صداهای لذت طلبانش چون مار به اطراف معصومیت دختر چمبره میزد. .
.
.
دخترک به خیالش به نهایت عشق رسیده با وجود درد ساکت بود تا معشوقش از عصاره تنش ارام گیرد . .
.
.
پسرک بعداز اتمام کارش وقتی هنوز نعشه ی لذتش به تنش بود به چشمان دخترک خیره شد وگفت. .
.
.
من کسی را که تنش را دستان هوس لمس کرده و قبلش تا عمق جایی که دکمه ی پیراهنش گشوده شده نمیخواهم. .
من غروری میخواهم که برای به دست اوردنش هرروزتشنه ترشوم نه سیرابتر. .
تو دروغی همچو من رامیخوایی ومن طعمه ی سستی همچو تورا نمیخواهم. .
.
.
دخترک بابغضی که گلویش را به طوفان میکشاند ارام گفت؛
.
.
شاید گمان بری که من باختم ولی من غروری رااموختم که بعد ازتو هیچ تشنه ای راسیراب نکنم وتوی بیچاره بازهمان راه هرزگی را. .
اری الان هردو مثل همیم هردو حیوان؛
من ازجنس ان مار زخمی وتو ازهمان کفتار لاشخور صفت... کپی کنید به سلامتی هرچی دختره پاکه.
پسره با افتخار نوشته:%95 ما پسرا با دوست دخترمون ازدواج نمیکنیم! یکی نیست بهش بگه بنده ی خدا اگرم با دوست دخترخودت ازدواج نکنی،با دوست دختر یکی دیگه ازدواج میکنی! دخترا کپی واجب!
گفت دوستت دارم بگذار ببوسمت. .
گفت گرمی دستانت به من ارامش میده هردیدار به رسم اشنایی بگذار دستهایت رابفشارم. .
بعدازکمی گفت مگر من مالک قلبت نیستم . . .دخترباحیجان گفت اری. . پسرک گفت پس بگذار تپش قلبم را حس کنم. .
دخترک سکوت کرد وچیزی نگفت. .
.
.
.
چندی گذشت و پسرک ازطعمه اش استفاده بیشتری میخواست
به دخترگفت تو چرا هرروز ادعای این را داری که وجودت رافدای من میکنی. .
دخترک باگریه گفت دروغ نگفتم ماله تو. .
پسرک گفت پس بگذار در وجودت انقدر اغشته شوم که تاجایی که حس کنم تمامی تو ازان من است. .
دخترک میترسید. . حیایش چشمهایش را ارام بست وخود را دراغوش پسر رهاکرد. .
پسرک با نفس های مکررش و صداهای لذت طلبانش چون مار به اطراف معصومیت دختر چمبره میزد. .
.
.
دخترک به خیالش به نهایت عشق رسیده با وجود درد ساکت بود تا معشوقش از عصاره تنش ارام گیرد . .
.
.
پسرک بعداز اتمام کارش وقتی هنوز نعشه ی لذتش به تنش بود به چشمان دخترک خیره شد وگفت. .
.
.
من کسی را که تنش را دستان هوس لمس کرده و قبلش تا عمق جایی که دکمه ی پیراهنش گشوده شده نمیخواهم. .
من غروری میخواهم که برای به دست اوردنش هرروزتشنه ترشوم نه سیرابتر. .
تو دروغی همچو من رامیخوایی ومن طعمه ی سستی همچو تورا نمیخواهم. .
.
.
دخترک بابغضی که گلویش را به طوفان میکشاند ارام گفت؛
.
.
شاید گمان بری که من باختم ولی من غروری رااموختم که بعد ازتو هیچ تشنه ای راسیراب نکنم وتوی بیچاره بازهمان راه هرزگی را. .
اری الان هردو مثل همیم هردو حیوان؛
من ازجنس ان مار زخمی وتو ازهمان کفتار لاشخور صفت... کپی کنید به سلامتی هرچی دختره پاکه.
پسره با افتخار نوشته:%95 ما پسرا با دوست دخترمون ازدواج نمیکنیم! یکی نیست بهش بگه بنده ی خدا اگرم با دوست دخترخودت ازدواج نکنی،با دوست دختر یکی دیگه ازدواج میکنی! دخترا کپی واجب!
۳.۳k
۱۸ خرداد ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.